به پسرم رسا
نور ديدگانمان!
روزهايى در زندگى يك مرد میرسد كه دل به يك زن میدهد؛
اميدوارم آن قدر خوش شانس باشى كه آن زن چون مادرت، شايسته و اصيل باشد؛
در اينصورت ظرفيت محبتها و تعشقهايت را خواهد داشت؛ جمالى بی نظير آميخته به كمالى اخلاقى؛
براى اينكه به دل زنى بنشينى من اينگونه دريافتم كه به چند قدرت نياز دارى تا از تعادل خارج نشوى:
اول) آنكه اهل لذت بردن از جسم باشى با انواع ورزشها و هيجانهاى ظاهرى و از ته دل فرياد زدن در ميدان ورزش و بازى در جمعهاى مردانه و عرق ريختن و گل و شلاب شدن، در اينصورت به موقع هم آراسته در اندام و لباس و پوشش هم باش
دوم) قدرت روانى است و آن امريست كه شامل صبورى، جسارت به موقع، جنگيدن براى اهدافت، دل گنده بودن در ديدن پيشرفت مردمان و تنگ نظر نبودن و خوش برخوردى و احترام و وقار و تواضع به موقع است . هيچ زنى مرد نق نقوى گَنده دماغ قهرقروى خودشيفته را دوست ندارد، هيچ زنى از مردى خوشش نمیآيد كه محو هوش يا بدن ورزيده خودش است و جلوى آينه به وارسى صورت خويش مشغول!
سوم) قدرت اجتماعى كه شامل موقعيت كارى مستقل و ثروت است و دنياديدگى؛
در آخر قدرت روحى كه شامل اهل معنا بودن و فهم هنر و ادبيات و خداجويى است
اين قدرتها تو را مردى متعادل و دلنشين میسازد،
زنان به فراست كلاغ را از عقاب تشخيص میدهند و عقاب بودن هزينه دارد: اهتمام و تلاش
بعد از اين مقدمات حال يكى از راز ها را به خاطر بسپار:
هر زنى درونش يك ايزد بانو، يك شاهزاده زندگى میكند حتى دختر متوسط خجالتى گوشه يك دورهمى هم اين بخش شگفت انگيز را دارد؛
بدون حقه بازى و نيت تحت تاثير قراردادن، بايد كنارش قرار بگيرى و با اين بخشش به طور شايسته احترام بگذارى، توجه كنى تا ناگهان بيدار شود و تو شكوه زن را ببينى؛
هورمونها تو را به زيبايى جسم زن میرساند،
درسهاى من تو را به شكوه جان يك زن رهنمون است؛
هر دو را تجربه كن؛
بعدها از سم زنان نيز برايت خواهم گفت.
اندر احوالات به دل يك زن شايسته نشستن