به پسرم رسا

امتیاز مطلب

شمع حياتم ؛
جان پدر،
براده نور،
عصاره روحم،
در روزگارى كه سياهى خريدار دارد عجيب؛
و تاريكى چنان به سنگ خارا اطمينان داده كه به خاطر گُندگى بی قواره اش مقابل ياقوت نعره بكشد؛
شمع روشن كردن؛
و شمع روشن نگاه داشتن ،
بزرگترين حماسه است.
تندبادها مي آيند كه همين سوسوى اميد را خاموش كنند؛
راهزنان سفله به تجارت روح انسان ها مشغولند و جماعت حقير خرسندند به فوتى كه به شمع اميد انسان روا كرده اند ؛
تو نور ديده ام ؛
“شمع” را روشن نگاه دار؛
همانگونه كه مادرت نامت نهاد ، “رسا” و بلند و واضح ؛
نور را به تاريكى بيفكن ،
و فريادى لرزه برافكن باش
وقتى مردمان در سكوت از ترس چمباتمه زده اند
پدرت،
عليرضا
١٦ آذر
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ
وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
صف-٨

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

به پسرم رسا

مطالب مرتبط