مهرطلبی یکی از تله های نامرئی است که ممکن است رابطه شما در زندگی مشترک را ناگهان به باد بدهد
بیماری راضی کردن دیگران
«چند سالی است که با پسری نامزد شده ام. رابطه مان هم واقعا سالم است. خودش خیلی خوب است، بیش از حد. آنقدر به من محبت می کند که بعضی وقت ها احساس خفگی می کنم و بارها پس اش زده ام اما چون به شدت به من وابسته شده و حالش بد می شود، دوباره به سمتش برگشته ام. با همه این حرف ها، واقعا خسته ام، یعنی هر دویمان این حال را داریم. خودش هم این را می گوید. نمی دانم چطور برخورد کنم. مدارا که می کنم، آنقدر محبت می کند که کلافه می شوم و جوابش را می دهم و دوباره دیوانه و افسرده می شود. شرایط ازدواجمان هم جور نیست. بارها گفته اگر من را رد کنی، خودم را می کشم. دوستش دارم و می خواهم کمکش کنم» اینها درد دل های یک دختر ۲۶ ساله است. آدمی که نمی داند چه کند. چون از طرفش بدی ندیده اما ادامه هم نمی تواند بدهد. به این جور وضعیت ها می گوییم گرفتار شدن در تله مهرطلبی. وضعیتی که هم طرف مهرطلب و هم طرف پذیرنده در ایجاد آن مقصرند.
علت ایجاد چنین وضعیت روحی در آدم ها ریشه در سه مساله دارد؛ اول ذهنیتی است که آدم ها با آن بزرگ شده اند. اینکه فرضشان بر این است که باید همیشه مطلوب دیگران باشند و محبت بخرند؛ چراکه همیشه از این کار پاداش گرفته اند. عامل دوم می تواند عادت های رفتاری شکل گرفته در مدت طولانی نامزدی باشد. وضعیتی که اغلب محیط جامعه برای آدم ها پیش می آورد. عامل سوم هم احساس ترس است، او همه تلاشش را می کند تا موقعیت مطلوب پیش آمده را از دست ندهد. با همه این تفاسیر به ظاهر خوب، مهرطلب برای اطرافیانش یک خطر بزرگ به حساب می آید. خطری که البته به سختی تشخیص داده می شود. دیدگاه او در مورد ارتباطش با دیگران این چنین است:
دیگران باید من را دوست داشته باشند، چون برایشان کم نگذاشته ام.
دیگران نباید از من انتقاد کنند، چون من همیشه حمایت شان می کرده ام.
دیگران نباید من را ترک کنند، چون من برایشان همراه خوبی بوده ام.
مهرطلبی با رفتارهای اشتباه و مهربانی ها و ملاحظه گری های بی موقع افراد دور و بر مهرطلب، تقویت می شود. اگر قرار باشد به چنین آدمی کمک شود، راهش تقویت بخش بالغ ذهن اوست، نه دامن زدن به شیوه اشتباه ارتباط. نباید فراموش کرد که تهدید به خودکشی و …، یکی از شیوه های کنترل اطرافیان است و بدین ترتیب، به تدریج شما در این رابطه فرسوده می شوید.
برای برون رفت از این وضعیت، در شماره بعد مفصل صحبت خواهیم کرد. اما بدانید که کاهش سطح رابطه، پاداش ندادن و تعریف نکردن از رفتارهای اشتباه (ولی به ظاهر عاشقانه او)، باعث می شود مهرطلبی او تقویت نشود. حتی باید مواظب باشید خود شما به این وضعیت معتاد نشده باشید؛ به این نوع توجه گرفتن های خودخواهانه. مهرطلب بدون در نظر گرفتن خواسته های واقعی دیگران، بی رحمانه آنها را در عشق خودش خفه می کند و با ایجاد «وجدان درد» در آنها، سیستم اشتباه ارتباطی اش را به آنها هم سرایت می دهد. این گریز کوتاه به بحث، کافی است تا کمی در مورد خودتان فکر کنید.
ببینید شما هم در جمع راضی کننده ها و مهرطلب ها قرار دارید یا نه. اگر باشید، قطعا با زمان رابطه ویژه ای دارید. شما هیچوقت وقت کافی ندارید تا آرام بگیرید، تفریح کنید یا حتی به علاقمندی های شخصی تان مشغول شوید. با وجود این، انگار که همیشه فرصت کافی اما فشرده برای سرویس دادن به دیگران را دارید! در ذهن شما، احتمالا فهرست بلندی از کارهای انجام نشده یا در نوبت انجام هست که البته کار دیگران در بالای آن قرار دارد. همه اینها به این دلیل ساده است که شما، احساس هویت، عزت نفس و حتی ارزشمندی تان را در انجام کار برای دیگران پیدا می کنید. به عبارتی، به نظر می رسد شما همان کارتان هستید، در حالی که نیستید!
اصل جبران چه می گوید؟
بسیاری از مشکلات ارتباطی در یک ازدواج را می شود با یک الگوی ساده که می شود اسم اش را «اقتصاد عاطفی» گذاشت بررسی و حل و فصل کرد . اینطور که این رابطه البته کیفی را تا جایی که می شود کمّی کنیم و عدد بدهیم. شما برای یک آدم مقداری ارزش قائلید. مثلا ۱۰ تا، شما با کمتر یا اندازه یا بیشتر، این علاقه را به اش نشان می دهید. اگر ۱۵ تا مایه بگذارید، آن پنج تا را به شکل منفی (نفرت) در روانتان جاگیر می شود و به تدریج زیاد می شود و حتی از ۱۰ تای اولیه بیشتر منفی می شود. وقتی مثلاً از منفی ۱۵ گذشت، یک دفعه کنارش می گذاری، از همین ها که می گویند همسرم از چشم ام افتاده. اگر هم پنج تا نشان بدهی، یک وقتی می شود که محبت تان سرریز می کند و کار عجیبی برایش می کنید. نکته بومی مساله این است که در جامعه ایرانی، ما اغلب بیشتر از میزان لازم برای دیگران مایه می گذاریم. اما چرا؟ چون ما اغلب نمی دانیم همسرمان را واقعاً چقدر دوست داریم! در حالی که ما از یک جایی به بعد، از گفتن «خیلی»، و«از همه بیشتر» باید بگذریم و ببینیم واقعا چقدر می توانیم دوستش داشته باشیم.
فرض کنید نامزد شما روی شما حساس است؛ تا حدی که حتی وقتی در یک مهمانی خانوادگی پسر عمویتان هم طرفتان می آید، اعصابش خرد می شود. آدم سالم نباید اینجاها این جوری شود. تو باید حواست باشد که این آدم را دوست داری اما به اندازه ای که تا حدی به فردیت ات وارد شود؛ مثلاً تلفن ات اشغال بوده، فقط بپرسد کی بود، نه اینکه بیشتر تجسس کند. اما اغلب این اتفاق می افتد. چون شما دوستش داری و وارد بازی اش می شوی.
باید بدانیم که گاهی این کار طرف ناآگاهانه است. شما اگر فردیت دارید، دوست داشتن هایت هم عدد دارد و باید مراقبش باشید. چون اگر از حد آن رد شوید، حتما جایی جبران منفی اش خواهید کرد. برای اطرافیانتان یک لیست درست کنید و ارزش گذاری کنید. این عدد حس شماست. حالا به رفتارتان عدد بدهید. از صد عدد بدهید. اگر ۸۰ تاست، حتما باید در هفته چند بار به روش صحیح و موثر به اش سر بزنی، اگر ۳۰ تاست، بی خود نباید به اش بها بدهی و برایش کار کنی، چون آخرش به جای خوبی ختم نمی شود. واقع بین باشید و از رابطه هایتان درست و سالم رد بشوید. یادتان هم باشد که در این بحث، اختلاف این دو عدد(میزان دوست داشتن و میزان بها دادن) مهم است، نه خود عددها. البته برای همسرتان هر دو عدد باید بالا باشد.
بدیهی هم هست که هیچ مدیریت فردی ای به دست نمی آید مگر با بی رحمی و قاطعیت. اول با خودت، بعد با دیگران. بعضی ها ازدواج می کنند با این تصور که می توانند به شدت دوران مجردی کار کنند، تصویری که غلط است چون اولویت ها عوض می شود. باید اولویت بندی کرد. بعد از ازدواج، پدر و مادر دیگر در اولویت نیست. آنها البته در احترام همچنان اولویت اول را دارند اما تو باید همسر بودنت را با وقت گذاشتن درست، زندگی کنی. این بی رحمی را در رابطه تان بیاورید تا حفظ شود. طرف ظرف یک هفته که از نامزدی می گذرد، یک ادکلن ۵۰۰ هزارتومانی برای شما می خرد. با اصل جبران بررسی کنید. از خودتان بپرسید واقعا چقدر من را دوست دارد؟ این هدیه چرا و چه تناسبی با رابطه مان دارد؟ اگر ازدواج را می خواهید، نباید قبول کنید، چرا که به زودی اصل جبران نامزدی را به هم خواهد زد. او منتظر جبران از سمت شماست یا ممکن است فکر کند زیاده روی کرده در ابراز محبت و با شما سردی کند. اگر او مهر طلب باشد، حتما این کار را می کند.
مهر طلب ها چه شکلی اند؟
مهر طلب ها خود کم بین اند اما نشانه و علائم بیشتری دارند. اگر خوب به خودتان و اطرافیان تان دقت کنید، نشانه هایی از این پیدا می کنید؛ البته در این کار زیاده روی نکنید.
۱- نیاز به تأيید دائمی از سوی دیگران برای ساده ترین کار ها.
۲- از رد درخواست دیگران رنج می برند، حتی اگر توانش را نداشته باشد. به تعبیری«نه» نمی تواند بگوید.
۳- از مطالبه حق خودش خجالت می کشد. مثلا در مسائل مالی حتما می گوید: اصلا قابلی ندارد.
۴- از مقاومت آشکار دوری می کنند. به همین دلیل، راحت غیبت می کنند اما رودررو هرگز حرفش را نمی زند.
۵- به راحتی اظهار عقیده نمی کند. با ابهام حرف زدن و تغییر موضع سریع به محض مخالفت دیگران از ویژگی های اوست.
۶- توهین را تحمل می کند، ولی مسخره شدن را نه.
۷- همه کارهایش برای جلب محبت دیگران است. با رفتارش پیام می دهد: من را خوب بدانید و دوست داشته باشید.
۸- همیشه دلش می خواهد بهتر (مهربان تر، پاک تر) باشد، نه برتر (باهوش تر، پولدارتر)
۹- ملاک خوب و بد، درست و غلط، مفید و مضر بودن را قضاوت، گفته، حرف و نظر دیگران می داند.
۱۰- آدمی غصه خور و غمگین است و ناله کردن از گذشته تخصص اوست.
۱۱- اهمیت بسیاری به احترام می دهد. چون دلش به احترامات خوش است.
۱۲- اساس کار او بر اطاعت است.
۱۳- فردی وابسته و محتاج دیگران است و دیگران را هم محتاج به خود نگه می دارد.
۱۴ – احساس تقصیر و گناه می کند و این حس را به دیگران هم القا می کند. همیشه هم انگشت اتهام به سوی دیگران دارد و همیشه
مقصر دیگران اند.
۱۵ – همیشه در حال عذرخواهی است، حتی وقتی دیگران مقصراند.
۱۶- معتقد است لذت خواهی برابر با خودخواهی است و به همین دلیل اهل شادی نیست.