هوای انار در یک روز سخت پاییزی

امتیاز مطلب

روز سختى داشتم، از اونهايی كه وسط‌هاش درمانده ميشى ولى لازم است ادامه دهى،
دو تا ماسك زده بودم تو ميدون ارگ تهرون تو هواى آلوده شهر، چپيدم متروى ميدون به سمت ايستگاه دروازه دولت؛ ازدحام مترو طورى بود كه حس می‌كردم همه ما مسافران در اردوگاه داخائو به سمت اتاق‌هاى گاز رهسپاريم… دو تا ماسك طورى گوش‌هام را آيينه‌ بغل كرده بودند كه خودم هم خنده‌ام گرفته بود از شكل كمدى‌ام.
خط عوض كردم به سمت ارم سبز ۴ و ايستگاه توحيد پياده شدم و پياده رفتم تا به موقع برسيم مطب دكتر.
تو ترافيك راه افتاديم به سمت خونه،
هيچكدوم نا نداشتيم حرف بزنيم،
چشمام ملنگ يك چرت مرغوب بود كه انگار تصوير انار اومد تو ذهنم؛ تو بگو از كجا؟ من می‌گم نمی‌دونم!
رسيديم خونه،
بيست دقيقه وقت داشتم واسه لايو آماده بشم،
برنامه درباره شفاى مردانگى بود،
سه بار گريستم وسط‌هاش،
ياد اين مداح‌ها افتادم كه خودشون بيشتر از ملت اشك دارند آدم نمی‌فهمه چى ميگن😡

همه خوابيدند،
آخر شبى داشتم گلستان سعدى را به عهد چالش سعدی‌خوانى سروش خان صحت ورق ميزدم در باب آداب رفاقت كه ياد اناره افتادم،
ظرف سفالی آبيه را كه شب يلدا به يلدا بيرون مياد، قاپ زدم و انار را قاچ كردم.
مي‌تونم بگم از نظر روحى يلداى ٩٩ را پاس داشتم امشب،
مخلص
عليرضا
پ ن:
هدف آزار خوره‌هاى انار بود كه تا فردا بايد خمارى بكشند از بی‌جنسى😈
👈 مطمئنم چند تا خواننده صفحه همين الان وير ادبياتيشون ما را با شعر سهراب زخمى خواهد كرد : “كاشك اين مردم دانه‌هاى دلشان پيدا بود” 😰 يعنى بدون تداعى ادبيات انار بخورند يا ببينند، هضمشان نميشه.
پ ن ٢
دوستى موقع لايوم برام گفت “خوب پول مردم رو برداشتي رفتی خارج عشق و حال”
من وسط تهرون 😳
داداش تازه انار هم می‌خوريم با پول‌هاى مردم! حناق كه نداره، انارش فكر كن از مراكش اومده😂… بععععععله😈
پ ن ٣
سعدى رحمه‌اليه، در جلد دو گلستان در باب “تناول انار مر جماعت مردان” چنين آورده:
جمعى از اهل فتوت روزنامه پهن بكردى بر كف زمين و صندوق‌هاى انار بر آن بنهاده؛ جملگى جامه از تن بكنده با شورت مادردوز اجلال نزول بكردندى به دانه كردن رمان؛ دست يازيدندى
كبار قوم؛ گلپر و نمك افزوده؛ مردان به جهت ممانعت از يبوست و سردى انار؛ دو شات عرق نعنا بالا برفتندى و جملگى مستغرق در تناول انار بگشته تا پاسى از شب؛
اخوان صفا از فرط سرگشتگى اين طعام بهشتى چونان نفخ بكردند كه صداى خلاصى مزاجشان، هيبتشان را بزدود و جميعا به توبه توفيق بيافتند.
حكمت:
تيك ايت ايزى😉

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

انار در یک روز سخت پاییزی

مطالب مرتبط