مجلس عاشورا

امتیاز مطلب

مجلس ترک‌ها را دوست دارم؛
تا‌‌ یادم ‌میاد، یک سینه سوخته وامیستاد رو به جمعیت و شعر می‌خوند و می‌گریست؛
موقع سخنرانی ایمان و توانگری کتاب به دست رو به مردم وامیستادم و حرف می‌زدم،
خلاصه حرف‌های این نوزده سال سخنرانی:
-امام یعنی انسان کامل؛ یعنی کسی که با دیدنش باید راه کامل‌تر شدن خویش را امیدوارانه طی کنیم. یعنی باید اهل «پیمودن» باشی؛ جزو تعطیل‌ها و نشسته‌ها و واداده‌های زندگی نباشی؛ وقتی اهل پیمودن باشی اونوقت ستاره قطبی در شب بدردت می‌خوره و بالنجم هم یهتدون؛ واسه آدم بخور و بخواب، ستاره قطبی چیه؟!
-در ستاره گیر نکن، مسیرت را پیدا کن و برو (استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اجلک = برای سفرت آماده شو و توشه راهت را قبل از مرگت فراهم آور)
-امام، کسی نیست که خودش هدف باشد، هدف ایشان موحد شدن آدمیان است؛ او فریاد زده:
لا موثر فی الوجود الا الله؛ مراقب باش دچار غلو و تعصب نشوی.
-اقوام دیگر هم نقاط مرجع خویش را دارند؛ فقط تو نیستی که دنبال رشدی؛ بقیه هم به زبان‌های خود، خدا را می‌پرستند.
مثال: وقتی داریم مسافرت می‌رویم مهم این است ماشینی مطمئن سوار بشویم؛ وقتی سوار بنز شدی لازمه به بقیه اتومبیل‌های جاده هم احترام بگذاری و راه بدی و اخلاق رانندگی رعایت کنی (به سایر بندگان خدا احترام بگذار اگر حتی فکر می‌کنی بهترین دین را بلدی)
– عاشورا و آیینش بناست به «زندگی کردن» صحیح ما بینجامد، این آیین مثل چهارشنبه‌ سوری و هالووین و ولنتاین نیست که دورهم باشیم و شبش نخود نخود! آخر این مراسم من باید قشنگ‌تر زندگی کنم، کمتر اهل خرافه و تخیلات بیهوده باشم، خیرم به ملت بیشتر برسه
جسارت کردم

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

مجلس عاشورا

مطالب مرتبط