محرم و کرونا

محرم کرونایی

اواخر بهمن ۹۸ بود، اصفهان بودیم جهت دو روز کلاس با مردم نازنین، تو بینابین کلاس‌ها فرصتی شد که تو محله‌های قدیمی‌تر و غیرتوریستی‌تر سری

خاطره شب با ماه کامل

خاطره شبی با ماه کامل

بهش قول داده بودم شکستگی انگشت پام که بهتر بشه، می‌ریم کوه؛صبح بهش گفتم که امشب می‌زنیم بالا،از غروب ذوق داشت و هی لباس عوض

چشم زخم

چشم زخم

نشسته بودیم سر میز شام با تعدادی از رفقای خوب که ازشون پرسیدم:– به چشم زخم اعتقاد دارید؟اکثرا گفتند بله و از تجربیات خویش گفتند؛