لعنت به هرچی جنگه

امتیاز مطلب

سال ۶۲-۶۳ صبح ساعت شش میرفتیم تو آب سعید، مغازه دریانی به صف شیر برسیم تازه نفر بیستم سی ام می‌شدیم، نهایت نه ده ساله بودیم ولی احساس قهرمانی داشتیم اگه شیر صفی می‌خریدیم: شیرآور خانه 😂

دو سه هفته یه بار هم سورپریز می‌شدیم با این شیرکاکائو نازنین! واسه منی که زمان شاه طعم این شیشه‌ای‌ها را چشیده بودم، انقلاب معنیش نبودن موز بود و شیرکاکائو و وجود جنگ و قلک نارنجک شکل و از جلو نظام و تکبیر…
به پسرم که میگم این شیرکاکائو ها گیر نمیومد، شاخ در میاره
الغرض لعنت به هر چی جنگه

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

لعنت به هرچی جنگه

مطالب مرتبط