لعنت به هرچی جنگه

لعنت به هرچی جنگه

سال ۶۲-۶۳ صبح ساعت شش میرفتیم تو آب سعید، مغازه دریانی به صف شیر برسیم تازه نفر بیستم سی ام می‌شدیم، نهایت نه ده ساله