عکس‌ها و خاطره‌ بازی خونه‌ تکونی

امتیاز مطلب

وسط خونه‌تکونی، با رسا عکس‌های چاپی قدیمی پیدا کردیم که لای سررسیدهای خاطره‌نویسی‌هام بود؛
یادمه ۲۶ سالم بود و اولین ترمی بود که دانشگاه تدریس می‌کردم، حق‌التدریسی؛ ولی با تمام عشقم این کار را کردم و تا دو سال قبل هم ادامه دادم.
اسم بچه‌ها را تو سررسید می‌نوشتم که یادم نره… چه خوب میشه آدم ببینه ثمره زحمت ۱۹ سال قبلش چی شده و کجا رفتند این بچه‌ها
پ ن
اومدم کامنت‌ها را خوندم؛ عمدتا مساله‌شان لاغری و چاقیه و‌ بیشترین چیزی که توجهشون را جلب می‌کنه، سایزه
عده کمی هم احتمالا منظور اصلی این پست را فهمیدند که یک مسیر نوزده ساله‌کاری، شروعش می‌تونه خیلی ساده و معمولی باشه، کجا این معلم می‌دانست روزی در بهترین مراکز آکادمیک جهان جشن پایان تحصیل می‌گیرد؟ کجا می‌دانست که هزاران نفر از مردمانش را به زندگی بهتر آشنا خواهد کرد؟ کل حقوقم در طول یک ترم ۲۸۰ هزار تومان بود و‌ تا رودهن می‌رفتم هر هفته (به دعوت رییس دانشکده روانشناسی و علوم‌تربیتی دکتر بهاری)، ظرف یک ترم معرفی شدم به دانشگاه علوم و‌ تحقیقات تهران و بعد یک ترم دعوت شدم به دانشگاه تهران و ۱۲ سال ماندم؛ بعدها دانشکده روانشناسی درس دادم تو مقطع ارشد عمومی و‌ بالینی (علوم و‌ تحقیفات قزوین و تهران و دوبی- داروشناسی، نظریه‌های شخصیت، علم‌النفس)
قبل رفتنم به انگلیس هم مدرس دانشگاهی بهترین درس زندگیم شدم: روانشناسی اجتماعی تو دانشگاه امام صادق (ع)
تو‌ این سال‌ها تا دلتون بخواد غیبت و زیرآب‌زنی و‌ تهمت و‌… شنیدم ولی تمرکزم را در خدمت‌رسانی قطع نکردم… مسیر خوبی بود، ارزشش را داشت.
مخلص
علیرضاشیری

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

خاطره بازی با عکس ها و خانه تکانی

مطالب مرتبط