تو منوى غذا، خير سرمون ميخواستيم غذايى انتخاب كنيم كه محلى باشه و جاى ديگه گيرمون نياد:
-لطفا دوپيازه آلو!
چند دقيقه بعد كه آوردنش، مكثى كردم و با تعجب گفتم به نظرم اشتباهى سفارش يك ميز ديگه را واسه ما آورديد!
– چطور؟
-من دوپيازه آلو سفارش داده بودم!
– اينهم دوپيازه آلوئه ديگه!
– پس آلوش كو؟😡
– با دست به سيبزمينىها اشاره كرد و گفت اي همه آلو 😳
من كه رسما مخم فورمت شده بود گفتم داداش شما به اين سيبزمينيها ميگيد آلو؟؟😂
سرتونو درد نيارم! تازه فهميدم كلهم ملت اينورا (شيراز و بوشهر و …) به سيبزمينى ميگويند آلو، من با اعتراض گفتم اين بود آرمانهاى دولت مهرورز؟ يا دولت تدبير و اميد؟ يا حتى وعده گفتگوى تمدنها؟؟؟
نگم براتون كه اتفاقا غذاى بسيار لذيذى هم بود!
پ ن:
خانومم به كنايه گفت:
“اينقدر اصرار به يافتن ريشه صحيح كلمه نكن! نيست كه شما تهرونيها خيلى وجه تسميه منطقى و علمى واسه سيبزمينى داريد؟؟؟ اصلا “سيب” چه ربطى به اين گياه ريشهاى داره!!!؟؟”
قشنگ متقاعد شدم😂پ ن ٢
سیبزمینی در حوالی سال ۱۵۷۰ توسط فاتحان اسپانیایی از آمریکای جنوبی به اسپانیا منتقل شد و کشت آن در سراسر اروپا رواج یافت. سیبزمینی بعداً توسط مستعمرهنشینهای بریتانیایی به آمریکای شمالی منتقل شد.
سیبزمینی نخستین بار توسط سرجان ملکم در اواسط پادشاهی فتحعلیشاه قاجار به ایران آورده شدهاست، برای همین در ابتدا به آن «آلوی مَلکَم» میگفتند. نخستین جایی که در ایران سیبزمینی کاشته شد، روستای پشند در استان البرز بودهاست. به همین دلیل همچنان سیبزمینی پشندی در ایران معروف است.
پ ن ٣
محل اقامتمون در بوشهر خانه بومگردىمان هميشه سبز بود كه محلى جمع و جور و تميز و دلنشين بود با افرادى گشادهرو.