صداهاى به خواب رفته ، فيلم درام اسپانيايى است كه روايتى زنانه ميكند و درباره جنگهاى داخلى اسپانيا ميباشد.
تاريخچه جنگها:
١٩٣١ – پيروزى جمهورىخواهان در تغيير حكومت پادشاهى به جمهورى، پايان دادن به سلطه كليسا بر زندگى خصوصى مردم اسپانيا و بخصوص مدارس، در اختيار نهادن زمينهاى ملاكان بزرگ به كشاورزان، متعاقبا خشم فئودالها و كشيشها
١٩٣٦- انتخابات و پيروزى مطلق چپها (جمهورىخواهان و كمونيستها) در برابر كليسا و حاميان پادشاهى و كودتاى ژنرال فرانكو و سركوب شديد جمهورىخواهان و بمباران شديد غير نظاميان با حمايت هيتلر و ايتاليا و قتل نزديك به يك ميليون نفر
١٩٣٩- شكست جمهورىخواهان و آغاز حكومت فاشيستها تا ١٩٧٥ و نهايتا تغيير حكومت به پادشاهى
ديدن فيلم ما را به فضاى ذهنى ايدئولوژىزده زندانبانان و زندانيان زن ميبرد؛ داستان دو خواهر كه يكى در زندان است و زايمان ميكند و ديگرى كه بيرون زندان است و هر چقدر كه ميخواهد درگير تقابلهاى سياسى نشود، امكانش نيست برايش.
فيلم نشاندهنده تقابل ترسناك كساني است كه خود را نماينده مسيح ميانگاشتند، ولى در واقع دنبال قدرت بودند. در برابر كسانيكه دنبال حقوق ساده انسانى بودند.
فيلم تاثير اختلاف سياسى را در ايجاد شكاف وحشتناك بين مردم، نشان ميدهد.
در واقعيت جنگ داخلى اسپانيا، جمهورىخواهان نيز طرف اين سه سال، كم جوخههاى اعدام راه نينداختند و واقعيت اين است كه بعد از اين همه سال كه به ماجرا نگاه ميكنى، با خوانش اتحادهاى زيباى مردمى و آرمانگرايى كمونيستىشان، تاسفى عميق دلت را فرا ميگيرد كه ميبينى همه آن شورها و آرمانها، عملا با گذشت زمان در كشورهاى مبدا خويش چون شوروى (استالين) و مجارستان و يوگسلاوى (تيتو) و … اسباب جنايتهاى وحشتناك عليه انسانها شد و انقلابيون مبدل به جانيانى شدند شبيه همانها كه عليهشان قيام كرده بودند. من اينطور ميفهمم كه كل حزب بما لديهم فرحونمنابع تاريخها و عكسها :
-سايت انسانشناسى و فرهنگ
-ويكيپدياى فارسى