١. دیروز ، هشتم مارس معروف، زنی برایم نوشت که سالها پيش از شوهر کتک بزنش جدا شد تا پسرش عوضى نگردد
و پسر را به دندان کشید تا ریشه و ساقه زند؛
“دیروز از پسر آن پدر کتک خورد”
رنج کلامش و بغض قلمش جانم را فرسود،
حیف در کلمات نمیتوان فریاد زد که روزت مبارک،
بعضی سنگینیها را فقط فرشتگان الهی از دوش یک زن بر میدارند،
ما انسانها نه میفهمیم
نه باری کم میکنیم
٢. جان شما چیزی نیست،
یک عاشق شدن دوروزه بود، همین
سوختیم و هوا شدیم
مبادا به خاطر شریفتان، غباری بیفتد،
کار، کارِ زنبقهاست،
گمونم، تقصیر نقاش هم هست که بی مبالات اینهمه زیبایی را میریزد بیرون،
چشم دادهای،
دل را هم دادهای،
کرشمه هم که میآیی،
باکت نیست که کسی در گوشهای، دل میبازد به نازت؟
مردی که این گلها را دم خیابون، نرسیده به بیمارستان اطفال میفروشد،
چشم رنگی و روستاییزاده است،
هزار سال است انگار که خانههای محل را زیبا کرده،
گرچه خود در این شهر بزرگ بهرهای از خانههای اعیانی ندارد،
با گلهايش، سخاوت هم به من فروخت،
جانم روشن شد
كنار خيابون،
با دیدن دسته انبوه گل چنین نوشتم:
«اگر زنی را دوست داری،
قبل از اینکه دیر بشود و پژمرده گردد خاطرش،
برایش بگو چقدر خواستنی است»
تقدیم به خواهرم که یادش نرود چقدر برایم عزیز و دوست داشتنی است
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram
مطالب مرتبط
۴ آذر ۱۴۰۳
گوش نیوش: سفر کردم که از یادم بری
۱۳ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: مثل زهرا باشید که ذوقش را جدی گرفت
۱۲ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: کودکان و اخبار جنگ
۴ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: دزدگیر
۲۶ مهر ۱۴۰۳
گوش نیوش: زندگی جنسی جهنمی
۲۱ مهر ۱۴۰۳
گوش نیوش: قلاب
مطالب مرتبط
- ۱۹ اسفند ۱۳۹۹
- نوشته های دکتر شیری
- بدون نظر
۴ آذر ۱۴۰۳
گوش نیوش: سفر کردم که از یادم بری
۱۳ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: مثل زهرا باشید که ذوقش را جدی گرفت
۱۲ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: کودکان و اخبار جنگ
۴ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: دزدگیر
۲۶ مهر ۱۴۰۳
گوش نیوش: زندگی جنسی جهنمی
۲۱ مهر ۱۴۰۳