قبل از دیر شدن اقدام کنیم

۵/۵ - (۱ امتیاز)

آشنایی دارم محترم که با برادر بزرگترشان، چند سالیه سر اختلاف بچه‌هاشون، قهر‌اند
شب عیدی پیشنهاد کردم که حیفه این رابطه زیبا اینجور شده؛ اتفاقی نیفتاد؛
ماه رمضون دوباره حرفش را انداختم، کسی تحویل نگرفت
کل داستان بود و نبودش هیچ دخلی به زندگی من نداره ولی من بسیار برای آن زن احترام قائلم و دوستش دارم
بالاخره دیروز به هر قیمتی شده تلفن برادر بزرگ را گیر آوردم و زنگ زدم
اولش نشناختند،
آدرس دادم که فلانی‌ام، پسر فلانی؛
خوشحال شدند و تحویلم گرفتند
ماجرا را گفتم، بی‌مقدمه
کمی مکث و مِن و مِن كردند
عرض كردم، من نه درباره اختلافتان صلاحيت ميانجى‌گرى دارم نه علاقه‌اى به ورود در اون داستان دارم
من نگران زمانم،
اين زندگى فرصت به خيلي‌ها نميده
پرسیدم اگر الان بشنوید خواهرتان بستری بیمارستان شده یا خدای ناکرده فوت شده، نمی‌روید مراسم؟
می‌روم معلومه میروم
خب الان که زنده است و هنوز حافظه‌ای مانده، بدنی نحیف ولی مستقل هست، تماس بگیرید
خودم بارها در این جند سال می‌خواستم بروم خواهرم را در آغوش بگیرم، اخیرا هم کرونا گرفتم و مصمم شدم که اگر زنده ماندم، این امر مهم را عقب نیندازم
اجازه مي‌دهيد میزبانی شما دو نازنین را من و همسرم به عهده بگیریم؟ نعلبکی خوشگل گرفتیم واسه این روزها
خنديد و پذيرفت
بغض داشت وقتی گوشی را قطع می‌کردیم
و من بعدش گریستم به خاطر آدم‌هایی که نه خودشان شهامت دارند یک مشکل را تمام کنند نه کسی را دارند که نعلبکی رنگی رنگی داشته باشه به عشق اونها

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

قبل از اینکه دیر بشود

مطالب مرتبط