آیا ثروتمندی و خودسازی، بالاخره آشتی می‌کنند؟

امتیاز مطلب

یکی از نکاتی که ذهنم را سر این سریال پاتریک ملورز  درگیر کرد ، شخصیتی بود که در قسمت چهارم و آخر میبینیم : مردی ایرلندی که سخنران مباحث شادمانی درونی و برگزاری جلسات مدیتیشن و …است. تیپی راحت دارد و اهل “زندگی در حال” است و تجسمی است از ضدیت با سیستم دقیق و اتوکشیده انگلیسی. به جای اشتغال در یک دپارتمان شق و رق در دوبلین یا لندن ، آمده به جنوب فرانسه در باغ یک پیرزن تنها و با شاگردان گیتار میزنند و میخوانند و مینوشند و چهارچوب خاصی هم رعایت نمیکنند و از تنهایی پیرزن ثروتمند نهایت بهره را میبرند به نحویکه او نیز میپندارد با بخشیدن این باغ زیبا به این جماعت، معنایی به این هستی میبخشد در حالیکه او به خاطر یک عمر میخوارگی و بی معنایی است که همچنان به “مفید نبودن” ترسناک خویش ادامه میدهد منتها شوربختانه فکر میکند اگر اسباب شادی و بیکارگی تعدادی بازنده loser از زندگی و مسوولیتهایش را فراهم کند ، کاری مفدی در این زندگی کرده است ؛ او کل این ثروت عظیم و کاخ را وصیت میکند که بعد از مرگش بدانها ببخشند؛

آن جماعت دل به نشاط هم البته وقتی خرشان از پل گذشت تنها کاری که برای پیرزن میکنند ، فرستادن یک نماینده در مراسم تدفین funeral اوست ؛ حالا خود این زن است که کلی بحث برای گفتن دارد ، ما زنی را میبینیم که در مراسم ختم ، چهره ای بسیار خندان از جنس رضایت از زندگی دارد .

طنز در موقعیت متضاد به خوبی شکل میگیرد .

عارف واقعی خندان است از این حیث که در سفر زندگی اش غنایش را از حساب بانکی اش دیگر نمیگیرد بلکه از بی نیازی اش به خیلی از این ابزار هویت ساز است که حالش دست خودش است و  دنیا به دمش هم نیست. اما در نسخه جعلی عرفان و “عدم وابستگی نمایشی” این بخش فیلم ، زنی را میبینیم که جهان بینی اش، رفتار تصنعی اش – نه به معنی ریاکاری بلکه با خود فریبی-  سوژه کاملی از طنز میشود ! اصطلاح قرآنیش میشه تسویل ، باب تفعیل از سول. به معنی خود را چنان فریفتن که باور شکل بگیرد.

A band of Hare Krishna followers in Oxford street, London

زن خندانِ فارغ از غم دنیا و زندگی کن در حال ، واکنشش در برابر هر مشکلی از بقیه عبارت است از  پذیرش + لبخند + امید ؛ در وهله اول زیبا به نظر میرسد ولی این مدل کریشنایی (که وسط شلوغ پلوغی مدرنیته کسانی را میبینی که لباسهای نارنجی پوشیده اند و وسط oxford street لندن ساز میزنند و میخوانند و عبور میکنند) ،بیشتر یک ” واکنش دفاعی” ساده است به شلوغی مدرنیته نه یک سیستم رهایی بخش انسان ! رقص خوب است ، آواز خوب است ولی ما با این مدل نمیتوانیم مساله قاچاق وسیع زنان و کودکان ، اعتیاد ، جنگ تسلیحاتی و یازده میلیون پناهنده سوری و قحطی کودکان اسکلتی یمن و …را حل کنیم.

نسخه آن تصوف واکنشی( نه همه تصوف) و بخش زیادی از مردمان رقصنده نارنجی پوش خیابانهای اروپا ،نهایتا  دعا و خلسه است؛ نوعی اجتناب کادوپیچ شده نه کنش فعال انسان مدرن که هم معنا میخواهد هم عقل و تدبیر.

تکلیف اویی که معنویت میخواهد نه حماقت ، عقل میخواهد نه خشونت چیست ؟

گاهی اوقات فکر که میکنم میبینم مدلهای زندگی کریشنایی ، هسته اصلی فلسفه شان ، متفاوت بودن و اعتراض به زندگی مدرن و ماشینیسم خرد کننده فعلی است! شبیه “تصوف” که علیه اشرافی گری خلفای عباسی پاگرفت و هم شریعت زدگی مردمان عصر را به سخره گرفت هم اشراف زدگی مردم را چنانکه  تصوف ما تقریبا ضد دنیا و شریعت شد که تا الان هم ادامه یافته و  صوفیان خار چشم فقیهان هستند و بالعکس.

حقیقت تلخ :

مدلی که هم به دین و شریعتش اهمیت قائل بشود و هم ثروت و تولید ثروت و اشتغال را ارج بنهد ، بقدری در تاریخ تصوف کم شمار  است  که تعجب آور است ! اساسا مساله تاریخ و مردم ما نبوده و نمیشه کسی را هم ملامت کرد ولی مساله فقر فرهنگی و درهم و دیناری مساله تاریخی ما همیشه بوده.

تقریبا در تاریخ تصوف ، هر نوع ثروتی زمینه ساز گرفتاری صاحب آن تفسیر شده است. پس تکلیف سلیمان و داوود در انبیا چه میشود ؟

من اینجا حرفهای دیگر هم دارم که احتمالا مجالش این نوشته نیست …جامعه ای که مشکل فلسفی با پول داشته باشد ، عرفایش همه فقیرند . عرفانش میتواند عقده پرور بشود زیرا نیازهای ساده را مبدل به شق القمر میکند . اکثر گشایشهای درونی و مکاشفات محصول خودداری جنسی است در این نوع خودسازی ! تقریبا کسی در ادبیات عرفانی ما به خاطر راه اداختن کار مردم نبوده که صاح کشف و شهود بشود ولی تا دلتان بخواهد عرفایی داریم که در جوانی به شهوات خود که پشت دستی زده اند ، انواع حکمتها از درونشان جوشیده است ! خب آدم به شک می افتد که این نوع مسائل ، معضلات روانی نویسندگان صوفیه بوده است تا واقعیت رشد و توسه جان عرفا !

عرفان و تصوف ما تقریبا فردی و نیمه خصوصی است ( individualism)

برای مثال در خروجی این نوع معرفت ، عارفی نداریم که راحت برای صد میلیون نفر گرسنه برنامه غذایی ترتیب دهد زیرا باید برنامه ریزی بلد باشد…گانت پارت بلد باشد بکشد…لجستیک داشته باشد…از نظر تربیت عرفانی یا صوفیه ما ، اینها همه اشتغال به دنیا است اما وقتش رسیده که بگوییم تولید ثروت و پاک ماندن و فکر منفعت خود و جمیعی از آدمیان بودن و چراغ امید مردمان را روشن و پر فروغ نگه داشتن ، کار عظیمی از لحاظ رشد روحی  هم  است. اگر علی(ع) امروز روزی زنده بود، کیسه نان به دوش نمیکشیدند ، احتمالا برنامه ریزی میکردند برای میلیونها تشنه و گرسنه معرفی و غذایی و …

علیرضا شیری- لندن- ۳۰ مهر ۹۷

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

آیا خود سازی و ثروت با هم آشتی می کنند؟

مطالب مرتبط