سياه مشق
بعد نوشت:
زيارت چيست؟ حضور درونى در محضر انسان “كامل”تا بفهميم براى” كمال” آفريده شدهايم،
و فرصت اندك است،
و توشه ناچيز
و راهزن بسيار
رسيدن به زمين يا ضريح، مساله ماست نه انسان راه يافته؛
امام ستاره نشان دهنده مسير است نه مقصد، مراقب باشم سادهلوحى نكنم و مشرك نگردم كه بپندارم احدى جز پروردگار شنونده دعاست
دعا براى گشايش دل ماست، من براى والدينم، مردمان، بستگان، معلمان و شاگردان و عزيزانم طلب ثروت و بركت و رحمت و مغفرت و سرور و خشنودى میكنم، براى دشمنانم هم تمرين نفرت نمیكنم چرا كه گذران عمر براى نفرين و تنفر، خطاست.
براى دعا كردن براى يك دوست، جغرافياى زمان و مكان مهم نيست؛ كافيست بر قلب بگذرد ياد دوست
مردمانى هستند كه از دين و هر رفتارى از اين دست ملولند؛ معمولا زخم خورده بداخلاقان مدعى ديناند و گاهى خود به همان بداخلاقى مبتلا؛ من سالهاست تمرين روادارى و مدارا میكنم و هنوز محتاج درسهاى زندگى هستم؛ اگر گاهى از اين تجربياتم مینويسم، نه بناى بزك كردن آيين و دكاندارى تقوا دارم نه هيچ چيز ديگرى جز بيان تجربه زيسته دارم؛ چنانكه از بقيه تجربياتم مینويسم؛ بارها نوشتهام كه اين باورها اگر به عميق شدن انسان ختم نشوند، دلخوشكنكى بيش نيستند مثل فلسفه مثل هر امر ديگرى
اين باورها مال عليرضاست، دكترشيرى عقايدش را خرج كارش نمیكند؛ خلوت دل با جلوت زندگى دو ساحت جدايند. من به انسانها فارغ از باورهایشان بلدم گوش كنم، احترام كنم و اگر كمكى در چنته داشته باشم، حرفهاى كمك كنم،
مخلص