ديشب خير سرم خانوادگى رفته بوديم شام در رستوانى كنار دريا كه در فاصله صد و پنجاه مترى آن ، آتش سوزى مهيبى در ارتفاعات جنگل شروع شد
بعضى از مردم داخل رستوران وحشت كرده بودند و اين وحشتزدگیشان باعث شد بقيه افراد آرام نيز به تلاطم بيفتند و ناگهان ظرف چند دقيقه فضا به شدت بهم ريخت. پليس جاده هاى منتهى به رستوران را بسته بود و اجازه خروج از درب رستوران را نمیداد و اين موجب شد بعضى ها پانيك تايتانيك وار بزنند.
بعضى از مردم به سمت دريا میدويدند و بعضیها در تاريكى شب سوار قايق بادى شدند و زدند وسط آب كه حقيقتا كار ترسناكى بود،
من معمولا در وضعيتهاى اينجورى بسيار آرامم، تو اون بلبشو البته حواسم به خانوادهام بود كه نترسند و بعدش پرداختم به بقيهاى كه از شدت ترس فلج شده بودند،
به هر زبونى شده بود كودكان و افراد مسن را آروم ميكردم و به مردم اطلاع رسانى ميكردم كه چه كنند و كجاها نروند و …البته بعد از پانزده دقيقه نيروهاى امداد رسيدند و همه را به آرامى نجات دادند
من چون اطمنان داشتم مشكل حادى نيست، بيكار اونجا وانيستادم بلكه به بقيه كمك كردم زيرا بهم ريختگى بقيه قطعا به خانواده من هم سرايت میكرد، شما هم همين كار را قطعا میكرديد😉
تازه اون وسطها يك سينى هندونه هم بود كه بهش پاتك زدم… ميگن ضد استرسه😁
بسیارى از شما و ما، هم موقع زلزله سرپل ذهاب هم سيلهاى متعدد به اندازه خودمون، كمكهايى كرديم تا هم ميهنانمان احساس نكنند تنهايند.
شما عقيدهتان درباره اين چهارنفر داخل قايق چيست؟
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram
مطالب مرتبط
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دلا نزد کسی بنشین
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
گوش نیوش: درسهایی از شکست و پیروزی شروین
۲۸ آبان ۱۴۰۱
معرفی فیلم و کتاب: The lives of others
۲۱ آبان ۱۴۰۱
مهمترین نوشته این چهل و هشت سال زندگیم
۱۶ آبان ۱۴۰۱
جنگ روانی
۱۶ آبان ۱۴۰۱
معرفی کتاب: در سایه خشونت و چند کتاب دیگر
مطالب مرتبط
- ۶ مرداد ۱۳۹۸
- نوشته های دکتر شیری
- بدون نظر
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دلا نزد کسی بنشین
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
گوش نیوش: درسهایی از شکست و پیروزی شروین
۲۸ آبان ۱۴۰۱
معرفی فیلم و کتاب: The lives of others
۲۱ آبان ۱۴۰۱
مهمترین نوشته این چهل و هشت سال زندگیم
۱۶ آبان ۱۴۰۱
جنگ روانی
۱۶ آبان ۱۴۰۱