دکتر آرش نراقی سالها پیش نوشت:
از آدمهاى خاكسترى ميترسم.
یکی از تجربههای دردناک زندگی این است که فرد دلبسته آدمهای خاکستری شود. آدمهای خاکستری همیشه تو را در وضعیت تعلیق نگه میدارند: نه به تو دل میدهند و نه میگذارند که از آنها دل بکنی. تو را در میانه زمین و هوا معلق میخواهند. تا وقتی که تو را دل داده خود مییابند با تو سرد و با فاصلهاند و تا احساس میکنند که از آنها دل میکنی با تو گرم و نزدیک میشوند.
اما فقط تا آنجا که بدانند رشته را نمیگسلی و از چنگ شان نمیگریزی. به تو دل نمیدهند اما مانع دل کندت میشوند.
بعضی از این آدمهای خاکستری خودشان بلاتکلیف و معلقاند، یعنی تکلیف خودشان را با خودشان نمیدانند، و این سردرگمی و پادرهوایی را در روابط عاطفیشان با تو بازمیتابانند.
گاهی هم دچار نوعی بیماری روانیاند. ملغمه آشفتهای از عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مفرط. یعنی چندان به خود اعتماد به نفس دارند که تو را مفتون خود کنند، اما چندان به خود بیاعتمادند که به محبتات پاسخ درخور بدهند. تو را در فضای خاکستری رابطه معلق نگه میدارند تا شهد عشقی را که نثارشان میکنی بمکند، اما چیزی از جانشان برایت مایه نگذارند.
آدمهای خاکستری خواسته یا ناخواسته تمام خون عاطفهات را مینوشند، اما بر مردهات فاتحه هم نمیخوانند. لحظههای تلخ زندگیشان را با تو تقسیم میکنند، اما خوشیهایشان را با دیگران شریک میشوند. با جذابیتهایشان آرام آرام به دورت تار میتنند، و تا به خود میآیی خود را گرفتار دامشان مییابی. ته دل میدانی که شهدت را مینوشند و تفالهات را تف میکنند، اما برای بیمهرهایشان مدام بهانه میتراشی. میدانی که وضعیت هرگز بهتر نمیشود، اما مدام برای آنها عذر و برای خودت امیدهای واهی میتراشی. آنقدر میمانی تا بپوسی.
عشق آدم را آسیبپذیر می کند و آدمهای خاکستری دقیقا از همان نقطه آسیبپذیر است که دستشان را تا آرنج در قلبت فرو میکنند. این رابطهها عشق نیست، بیماری است؛ نوعی اعتیاد ویرانگر است و اگر کسی در این دام بلا افتاد، باید هوار بزند و از دیگران برای نجات جاناش کمک بخواهد. هرچه بیشتر در این دام بمانی، گرفتارتر میشوی.
#دکترشیری