زده ام بيرون شهر، به سمت يك روستا به اسم چدار (پنير معروف) ؛
همه چيز خلوت است، انگار اين شانس را دارم كه به تنهايى و اختصاصى در يكى از باشكوه ترين كنسرت هاى طبيعت حاضر بشوم،
براى لحظاتى حس می كردم در كتاب هاى دوران بچگيم و مزارع سرسبز و دشت هاى زيباى ناكجاآباد قدم می زنم.
هوا سرماى خودش را داشت ولى انگار بهار هم بيكار ننشسته بود و نرم نرمك خودش را در دامان طبيعت جا كرده بود، مثل دخترك بازيگوشى كه با لباس هاى گل گلى شادش در محفل مردانه روستا، يك گوشه رفته نشسته و شيطنت مي كند و كارى به جديت زمستانه ندارد.
براى لحظاتى “احساسى اقيانوسى”مرا فراگرفت، احساس معلق بودن در زمان و مكان،
طبيعت و هنر اين خاصيت را دارند كه ما لحظاتى از سرخوشى غيرقابل وصف را بدون هيچ دليلى خاص تجربه كنيم
اين راه كه در عكس است برايم نمادى از مسيرهاى تازه است؛ همه مان احتمالا به مسيرهايى تازه احتياج داريم،
راه تازه تو چيست؟
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram
مطالب مرتبط
۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دلنوشته: کاریکاتور
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دلنوشته: جنین
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دلنوشته: آرایشگاه
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
ایمان و توانگری شب های قدر
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
معرفی فیلم: برادران لیلا
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
معرفی فیلم: I Origins
مطالب مرتبط
- ۲۲ اسفند ۱۴۰۱
- نوشته های دکتر شیری
- بدون نظر
۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دلنوشته: کاریکاتور
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دلنوشته: جنین
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دلنوشته: آرایشگاه
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
ایمان و توانگری شب های قدر
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
معرفی فیلم: برادران لیلا
۲۰ فروردین ۱۴۰۲