چند وقتیست میخواهم یک مفهوم دلنشین را برایتان بگویم اگر حوصله هم داشته باشید: مفهوم عظیم مریم (س)، دنیای مردانه پدر پسر روح القدس را به تعادل زنانه رساند و تثلیث به تربیع (چهارپاره) مبدل گشت و چهار عدد کمال است…
مریم که برای بقیه قصه ای تاریخی است، برای توانگر، داستان خود اوست هر جا که دردی عظیم در میان باشد،
مریم در اوج بیپناهی و درد زایمان، دست یاری به درخت نخل خشکیدهای زد که ناگهان خرما داد، عیسی درون مریم و آن درد زایمان، موجب برکت شد و اینجا میتوان آموخت که طاقت آوردن بر دردها وقتی حملکننده یک مفهوم، ایده و تفکر بزرگ هستی، معجزه میآفریند
طاقت بیاور و عیسی درونت را سقط نکن
فَأَجَاۤءَهَا ٱلۡمَخَاضُ إِلَىٰ جِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ قَالَتۡ یَـٰلَیۡتَنِی مِتُّ قَبۡلَ هَـٰذَا وَكُنتُ نَسۡیࣰا مَّنسِیࣰّا ﴿ مریم ٢٣ ﴾
درد زایمان مریم را به سوی نخلی خشکیده کشانید، از شدت درد میگفت کاشک مرده بودم و گمنام میبودم
فَنَادَىٰهَا مِن تَحۡتِهَاۤ أَلَّا تَحۡزَنِی قَدۡ جَعَلَ رَبُّكِ تَحۡتَكِ سَرِیࣰّا ﴿ ٢۴ ﴾
عیسی از درونش ندا داد که غم مخور، خدایت چشمهای زیر پایت جاری ساخت ( چقدر قشنگه این تعبیر عظیم که لبان خشکیده زنی پر درد و تنها در هنگام زایمان، چشمههای برکت میجوشاند)
وَهُزِّیۤ إِلَیۡكِ بِجِذۡعِ ٱلنَّخۡلَةِ تُسَـٰقِطۡ عَلَیۡكِ رُطَبࣰا جَنِیࣰّا ﴿ ٢۵ ﴾
شاخه نخل را بتکان که برایت خرمای تازه فروافتد. ( وقتی کاری بزرگ در زندگیت داری و رنج این زندگی بر شانه هایت افتاده است، خدایی هست که به تو میگوید برایت عیسی و نهر و خرما از بالا و پایین زندگی فرو میریزم، برخیز و درخت را تکان بده، نا نشسته باشی و فقط درد بکشی، نه صدای عیسی هست نه خرمای تازه )
فَكُلِی وَٱشۡرَبِی وَقَرِّی عَیۡنࣰاۖ
میل کن و بنوش و چشمانت روشن باد ( چقدر زیباست که خداوند تمام تنهاییهای مریم را پر میسازد و برکتش را بر او میگستراند و به تو میگوید سرت سلامت، چشمت روشن از شادی! یعنی پایان رنج، شادی عظیم است
خلاصه نکته:
هر کسی باردار یک معجزه هست، درد میکشد و باید نخل خشکیده زندگیش را تکان دهد، کاری کند و آنگاهست که تو مادر میشوی، معجزهها از درون و بیرون محقق میشود.
پ ن:
عیسی در ادبیات فارسی معمولا نماد « جان» انسان است (گزیده فیه ما فیه مولوی به انتخاب محمدعلی موحد)
در آخر
سال سختی دارد میگذرد، چشم روشنی شما که طاقت آوردید دوست دارید چه باشد؟