یکی از راههاي ارتباط گرفتن موثر با دیگران مهارت خوب گوش کردن است که درست بفهمیم به ما چه ميگویند در اولین جلسه خواستگاری کسی برنده است که بیشتر گوش میکند
شنیدن یا گوش دادن؟ دومی را تمرین کنید!
خوب گوش کردن موثر یکی از سختترین بخشهای یک ارتباط قوی است. گوش کردن یک رفتار است که با شنیدن متفاوت است. مهارت گوش کردن ایجاد صمیمیتمیکند و لازم است ما در طول روز با افراد معدودی صمیمی شویم. پس بايد مهارت خوب گوش کردن را برای آن دفعاتِ به خصوص، ياد بگیریم. بنابراين اگر آنقدر سر و زبان ندارید که برای جذب بهتر دیگران به کار بگیرید، میتوانید با گوش دادن مؤثر بهحرفهای دیگران ارتباط بهتری با آنها برقرار کنید. مؤثر گوش کردن یا ACTIVE LISTENING راز موفقیتخیلیهاست. در گوش کردن واقعی یکی از این اتفاقات مي افتد؛ درک یک نفر، لذت بردن از مصاحبت با کسی، فراگرفتن یک مطلب، دلداری دادن یا کمک کردن به دیگری؛ اما در گوش کردن نمایشی، خطاهایی به وجود مي آیند.
نمایشی گوش بدهید، لو میروید
در گوش کردن واقعی یکی از این اتفاقاتمیافتد: درک یک نفر، لذت بردن از مصاحبت با کسی، فراگرفتن یک مطلب، دلداری دادن یا کمک کردن به دیگری؛ اما در گوش کردن نمایشی، خطاهایی به وجود می آید که مهمترینهایش را اینجا آورده ایم:
- مقایسه: شما وقتی به حرفهای کسی گوش میدهید ، در همان حین دائم در حال مقایسه وضعیتهایی مشابه وضعیتی که طرف مقابل برای شما تعریف میکند هستید. در این صورت گرفتار خطای مقایسه شده و از گوش کردن واقعی فاصله گرفته اید. در این مورد شما دائم از خود می پرسید «اگر من در این وضعیت بودم چه کاری انجام می دادم» و ذهن شما درگیر پاسخگویی به سوال خودتان خواهد شد و نه حرفهای شخص مقابل.
- ذهنخوانی: در این مورد شما بیشتر به حواشی موضوعی که طرف مقابل در حال بیان آن است فکر میکنید. به طور مثال ممکن است از او درخواستی کرده باشید و او هم درخواست شما را رد کرده باشد و بخواهد برای نپذیرفتن درخواست شما دلیل خود را بیان کند اما ذهن شما به جای اینکه متوجه حرفهای او باشد، به سراغ دلایلی میرود که اصلا مدنظر او نبوده. مثل اینکه: «شرط میبندم چون من قیافه خوبی ندارم، او درخواست مرا رد کرد. » ذهنخوانی خطایی است که بیشتر متوجه افراد باهوش، برونگرا و اهل صحبت است.
- تمرین حرفهای خود: در این مورد ذهن شما معطوف به آماده کردن جوابها و حرفهای بعدیتان است. در ظاهر وانمود میکنید که در حال گوش کردن هستید اما در اصل در ذهن شما گفتگوی دیگری در جریان است؛ به این صورت که او الان این را میگوید، بعد من این جواب را میدهم و همینطور این گفتوگو در درون شما ادامه دارد.
- پالایش و فیلتر: در این مورد ذهن شما فقط متوجه برخی حرفها و نکته هاست و زمانی که آن نکته ها توسط طرف مقابل بیان شد و خیال شما از بابت موضوعی که گمان میکردید مساله اصلی شما یا گوینده است راحت شد، به سادگی ذهن شما از ماجرا دور شده و سرگرم مسائل خود میشود. این خطای گوش کردن در گفتگوهای عاطفی بیشتر اتفاق میافتد؛ برای مثال همسر شما ناراحت است و در حال بیان دلیل ناراحتیاش است. اگر شما بعد از اینکه خیالتان از بابت اینکه دلیل ناراحتی او شما نیستید، راحت شد از شنوندگیتان کاسته شود و ذهنتان معطوف به کارهای شخصی خودتان شود، گرفتار این خطا شدهاید.
- قضاوت کردن:وقتی شما از همان ابتدای صحبتهای گوینده در ذهنتان به او انگی بچسبانید، دیگر متوجه حرفهای او نخواهید بود و توجه کافی را به صحبتهایش نخواهید داشت. بهتر است حرفهای او را تا آخر گوش بدهید و در انتها در مورد حرفهایش قضاوت کنید.
- مجادله و حمله: بعضیها از همان ابتدا به دنبال پیدا کردن نکات و موضوعاتی در صحبتهای گوینده هستند که بتوانند با آن مخالفت کنند و سر آن جروبحث راه بیندازند. نتیجه هم کاملا واضح است. شخص مقابل متوجه میشود که حرفهای او کامل شنیده نشده و از این موضوع ناراضی است.
- رویاپردازی: با شنیدن یک کلمه از طرف مقابل به سراغ وقایعی مشابه در گذشته که برای شما هم اتفاق افتاده میروید و همین طور در خیالات سر میکنید بدون آنکه حرفهای طرف مقابل را گوش کرده باشید.
- پند دادن: خطایی که بیشتر متوجه بزرگترهاست. فرزند شما میخواهد جریانی را برایتان تعریف کند، هنوز چند جمله بیشتر از دهانش خارج نشده که با پندها و اندرزهای شما روبه رو میشود. شاید شما به ظاهر حرفهای او را شنیده باشید و به زعم خودتان با فرو کردن نصیحتهایتان به گوش او، بزرگترین خدمتها را به او کرده باشید اما نکته مهم اینجاست که او حس خوب «شنیده شدن» را دریافت نکرده و شاید شما نکته مهم حرفهای او را نشنیده باشید.
چطور مؤثر گوش کنیم
گوش کردن مؤثر و فعال یا خوب گوش کردن 3 مرحله دارد: مقدماتی، حرفهای و پیشرفته.
مقدماتی
نکته اول: سعی کنید حواستان به دنبال مسائل جنبی نرود.
نکته دوم: گاهی از صحبتهای شخص گوینده یادداشت بردارید؛ مخصوصا اگر او آدم مهمی است مثل مدیرتان، او از این کار شما لذت خواهد برد.
نکته سوم: عبارات او را بازسازی کنید. مثلا بگویید: «من درست فهمیدم؟ منظور شما این بود که…» مردم از اینکه قسمتی از حرفهایشان را از دهان شما بشنوند، لذت خواهند برد. البته اگر این کار در یک گفتگو بیش از یکی دو بار تکرار شود، شاید حوصله طرف مقابل را سر ببرد. بازسازی عبارتها باعث مهار عصبانیت و اصلاح سوءبرداشتهامیشود و به حافظه شما کمک میکند.
حرفه ای
با سوال کردن به موقع و توضیحخواهی از طرف مقابل به طور فعالتری وارد بحث میشوید و با پرسیدنسوالهای مرتبط، به گوینده این حس را القا میکنید که به گوش دادن حرفهای او علاقه مندید. سوال کردن دو نوع است :انتهای باز و انتهای بسته. سوالات انتهای باز به نحوی است که شخص مقابل میتواند در مورد آن توضیح بدهد و در نتیجهگفتگومیتواند طولانی شود. سوال انتهای باز مثلا اینکه بپرسید «رستوران چطور بود؟» و سوال انتهای بسته مثل اینکه بپرسید «رستوران را دوست داشتی؟» پس اگر او با جواب کوتاه بله یا نه، جواب بدهد باید به سراغ موضوع دیگری برای صحبت بروید.سوالات شفاف کننده هم بكنيد. سوالی بكنيد که عقیده و تحلیل خود شخص را از طریق جواب آنها دریابید. البته لحن افراد موقع پرسش کردن باید جدی و بالغ باشد. در مواردی که برای شما ابهامی وجود دارد اینگونه سوالکنید: «میشود بیشتر توضیح بدهی؟» یا «مایلم منظورت را بهتر بفهمم».
پیشرفته
به همه نکات دقت کنید؛ لحن صدا و زبان بدن گوینده و خودتان. حالا که با دقت بهحرفهای او گوش داده و از او توضیح خواسته اید، زمانی است کهمیتوانید موقعیت فضای احساسی را فراهم کنید؛ یعنی درباره واکنشهایتان صحبت کنید. درباره آنچه حس کردهاید با او صحبت کنید، بدون اینکه بخواهید او را قضاوت کنید. بازخورد به شخص مقابل کمک میکند تا بفهمد در انتقال افکار و احساسات درونیاش به شما موفق بوده یا نه. این نکته را هم در نظر بگیرید که بازخورد باید فوری، صادقانه و حمایتگرانه باشد. برای مثال جمله «احساس میکنم چیزهایی هست که به من نگفتهای» حمایتگرانهتر است نسبت به جمله «تو داری چیزی را از من پنهان میکنی»
_____________
پنج مثالپنج نکته
حرف نزن، گوش بده!
- در جلسۀ خواستگاری یکی از طرفین به دیگری میگوید: «دوست دارم همسرم اهل خدا و پیغمبر باشد.» این جمله، ابهام دارد؛ چرا که اهل خدا و پیغمبر بودن برای هر کسی مفهومی دارد. شخص مورد سؤال برای اینکه قضیه برایش روشن شود خوب است که از طرف مقابل با لحن بالغ و جدی بپرسد: «به نظر شما چه کسی اهل خدا و پیغمبر است؟»
- یک تکنیک ارتباطی در فروش یا ارتباط این است که آدمها را از نقشهایشان تفکیک کنید. برای مثال بپرسید: «از نظر شما به عنوان آقای فلان و نه مهندس فلان، پیشنهاد ما اینقدر زیاد است؟ » یا بین یک زن و شوهر چنین حرفی زده شود که: «تو اگر زن من نبودی و یک زن دیگر بودی، این حرفی که من زدم اینقدر عجیب بود؟» این روش تأثیر خوبی در ادامۀ مذاکره دارد.
- گفتگوهای خطرناک را STOP کنید. همۀ مامیتوانیم تشخیص بدهیم که یک گفتگو کی به سمت خطرناک شدن میرود. در همان زمان از شخص مقابل بخواهید که گفتگویتان را در روز دیگری ادامه بدهید.
- در یک گفتگو زمانی که خواستید نکتهای را از لابلای سخنان گوینده به او یادآور شوید، بهتر است اینگونه شروع کنید: «من به این صورت فهمیدم، درست است؟» و نه اینکه بگویید: «تو به این صورتمیگویی» این وضعیت، حالت گارد بیشتری ایجاد میکند.
- مهارت خوب گوش کردن به طور خاص در اولین جلسات خواستگاری خیلی به کار میآید. در اولین جلسه کسی برنده است که بیشتر گوشمیکند. اگر کاری کنید که افراد بتوانند حرف بزنند، به آنها احساس مهم بودن دست میدهد و شما محبوبیت بیشتری پیدامیکنید.