در ماه رمضان، شبهای قدر چه خفاشی نور دانش شما نازنینان را تاب نیاورد؟
غم شما پنجاه پرستوی مهاجر، جانمان را فرسود،
در سرم صدای آن پدر غمگین طنین میافکند که «جان پدر کجاستی» و میگریم بر دردمندی هم قبیلههایم در جهان اول جهل
تسلیت بر دوستان و خوانندگان بسیارم از افغانستان
تسلیت بر همه پدران و مادران داغدار،
در دانشکده هنرهای زیبا سالها تدریس دانش خانواده داشتم و دانشجویان افغانستانی را بسیار محترم یافتم، با یکیشان انس بیشتری داشتم، با دختر محبوبش گاهی با موتورسیکلتش سری به دفترم میزدند… یکسالی ازش بیخبر بودم، میدانستم به ناامیدی بدی مبتلا شده است تا اینکه دختر با غمی سنگین برایم نوشت که «فلانی که بسیار دوستت داشت، در سوریه در جرگه مدافعین حرم از دنیا رفت» خدا میداند چه آواری بر سرم ریخت که چگونه چنین استعدادی به زیر خاک رفت.
هنوز به خودم میگویم شوخی شاگرد استادی بوده و روزی میایند و میگویند دستت انداختیم😔
بارها و بارها به دعوت امور پناهندگان سازمان ملل و موسسه ریلیف برای دانشجویان افغان تدریس کردهام و دوستان خوبی در این مردم دارم
رویایم دیدن مزارشریف و هرات و بدخشان و بلخ است و میدانم روزی با برادران و خواهران افغانم، تندیس یادبود این پنجاه فرشته نازنین را پردهبرداری خواهیم کرد
علیرضاشیری
در همدردی با کودکان و مادران و پدران افغانستان و در اعتراض به تعصب و جهالت و ناامنی در خاورمیانه
اثر رامین مهری،
به خواهش خانه توانگری