مجموعه کتب ۳۶۵ روز، کار عظیم دکتر الهی قمشهای برای روزانهخوانی کتب نفیس ( قرآن، حافظ، سعدی، مولوی…) است، انتشارات سخن
در روزگاری به سر میبریم که حرف زدن از اعتقادات، فحش خوری دارد؛
اینقدر خرافات و مال مردم خوری و بداخلاقی زیر لوای دین در این سرزمین رخ داده که همه بدبیناند؛ در حالیکه دانشمندی مثل یونگ براحتی در کتابهایش از انجیل و حتی سوره کهف قرآن نقل قول میکند، در کشور ما دیگه نمیشه براحتی از مقولات دینی نوشت:
-یا انحصار یک صنف خاص است که حتی برای فکر کردن درباره وحی و قرآن سعی میکنند تو را وابسته به خود کنند
-یا متهم میشوی به دکان داری، سوپاپ اطمینان، پشت پرده بستن با بالادستیها😔
-یا متهم میشوی به خرافهگرایی و کلی اظهار تاسف که چرا تو که کتاب خواندهای و دنیادیدهای اینجوری شدهای
اما من مطمئنم یکسری هستند شبیه خودم که هم دلشان میخواهد رشد و پیشرفت و رفاه و سفر و … داشته باشند هم در خلوت خویش مایلند خودشناسی کنند، ببینند مولوی و سعدی و ابن عربی و کییِرکِگارد و فردوسی در اقیانوس معرفت چه متاعی شکار کردهاند
بی دلیل نیست که عبارت #ایمان_و_توانگری را دوست دارم؛ دارندگی و ثروت و شهرت زیباست ولی قلههای رفیع، درههای عمیق هم دارند،
بیمعنایی رنج بزرگیه نازنین و شادیهایت را از تو پوچ میکند،
یک چیزی باید باشد که آدم به درونش برود و نسخه برتر خود را کشف کند
اولین بار در نوجوانی، ظهرهای ماه رمضون، تو دبیرستان با صدای منشاوی، قرآن را به ترتیل شنیدم و یاد گرفتم به هر سختی شده، بی غلط بخوانم و ترجمه اش را نیز خواندم؛
الان بعد از سی و دو سال با حوصله و دقت بیشتر کلماتش را میخوانم؛ بیشتر فکر میکنم به عمرم
این کتاب :
از سال ۹۳ که این کتاب زیبای دکتر قمشهای را شروع کردم، مکه بردمش و کنارهنویسی کردم، احساس بهتری به خودم یافتم، وقتهایی که رنج و اضطرابی به زندگیمان میافتد، چیزهایی هست که جانمان را روشن میدارد:
دیدن امضای دکتر و خاطره حضورشان در خانه ام و دوساعتی که ایشان درس میگفتند و من میگریستم، سرمایه جوانیم شده
چه شادیهایی که پشت اون شیفتگیهای زندگی نصیبمان نکرد
دعاگویتان هستم هربار که جانم فروغی مییابد:
برای معلمین و شاگردانی که تاج خدمتگزاریشان را بر سر دارم
وارزقنا و انت خیر الرازقین