دلنوشته: آرایشگاه

۵/۵ - (۱ امتیاز)

‎ما کچلها که میریم آرایشگاه، انگار عامل اجابت دعاى نيمه شب مادران آرايشگرهاييم كه “خدايا به بچه ام درآمد خوب و راحت عنايت بفرما !
‎عزيز برادر! وقت بگذار رو سرِ ما،
‎فرتى اين پيش بند بى صاحاب را وانكن و بگو خداحافظ؛ مگه ما كمتر از اين مشتريان پشمالوت كه موهاشون از بالاى ابروشون در اومده، پول ميديم؟؟ هان؟
حداقل، دلخوش كنكى وقت بگذار رو فِيد كردن بغل گوشهامون؛
يا ملاجمون را مثلا از چند زاويه نگاه كن كه تريپ تقارن دوطرفه را انگار دارى با كوليس چك ميكنى،
خود همينها اون دستمزدت را حلال و شيرين ميكنه؛ به جدسيدمقوا! واسه خودت ميگم، كور شم اگر رنجيده باشم بابت حمل اين ژن خوب موهاى نجيب درونگرام!
البته كه ‎ما كچلانِ تدبيرگر هم در عوض با ریش از آرايشگرانِ سريع العمل انتقام میگیریم😈 مجبورند وقت حسابى بگذارند واسه ابعاد مختلف فلسفى – معرفتى ريش ما كچلها… بعله😁
————-
‎البته امروز آرایشگر محترم، ترفندى رودست ما زد و ما رو نشوند و متقاعدمون کرد که حیفه مردی مثل شما به پوستش نرسه و ما با شک و تردید ژنتیکی ایرونی مون، فاز مقاومت برداشته بودیم که “مَرده و پوست نخراشيده ! 🐴
‎الغرض وقتى بهمون اطمينان داد و قسم شرف شوهرعمه اش را خورد كه پول بيشتر نميخواهد يگيره و اين مواد عقيم كننده و يائسه كننده مردان ٤٨ ساله نيست و داخل اسكرابها ميكروچيپهاى استكبار جهانى تعبيه نشده و از حد ترخص شرعى ماليدن پيشانى، نعوذ بالله به لپ و … تجاوز نميكنه ؛ ديگه با اكراه(😅) تن داديم به اونهمه اسكرابهاى سوزاننده و بخار و حوله داغ و … ( مثلا بد بوده ، حال نداده كه يكوقت پررو نشوند😈)
‎الغرض، با كلى احساس تميزى و خوش پوستى (😁) سالن كاترزيارد را ترك كرده؛ از اون موقع هم روابطم با اطرافيانم خوب تر شده، هم منيزيوم خونم كنترل شده، كتابهام هم تو ايران مجوز گرفته…. بعله ( با الهام از تبليغات تلويزيونى 🐴)
————
پيام اخلاقى به مردها : ضمن تشكر از مسوولين دلسوز و سريع و انقلابى، لطفا نگذاريد يك مرد صورتتان را فاشيال كند؛ با دو تا دعاى يستشير و مشلول هم توبه اش اثر نداره 😂؛ همون كرِكثيف بمونيم بهتره… والله با اين نوناشون🐎🐎
عكاس رسا😉

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

1 دیدگاه

  • امیرحسین فرشیدفر پاسخ

    ای که طنازی میکنی دل میبری
    شاد باشی،پاینده باشی،در پناه
    دکتر جان، ممنون بابت قلم طناز و زیبا، از ته دل خندیدم، درس گرفتم که اصلا به صنف آرایشگری پشت بنمایم،با حفظ فاصله مطمئنه 🤓🙊 همون مرد پشمالو دست نخورده ارکتایپی بمونیم ایمن تره😂😁 ومن الله توفیق

    ۷ شهریور ۱۴۰۲ در ۱۲:۰۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

دلنوشته آرایشگاه رفتن

مطالب مرتبط