حد و مرز رابطه ی من، نامزدم، دوستم، شوهرم، همسرم با آدم های دیگه و بخصوص جنس مخالف چقدر باید باشد؟
پاسخ دکترشیری:
👈انگاری ماها داریم گیج می شویم، مخصوصاً با فرهنگ های جدیدی که آمده است، مثل شبکه های اجتماعی، چت کردن در این شبکه ها که می تواند با آشنایان یا با غریبه ها باشد؛ اصلاً یک نوع جدیدی از روابط ایجاد شده است. قدیم به این روابط می گفتند Just Friend الان می گویند Social Friend یا همان دوست اجتماعی.
تمایل دارم به این سؤال فکر کنیم که ماها چقدر ظرفیت فرهنگی چنین مسائلی را داریم یا ایجاد کرده ایم؟ یا اینکه خرده فرهنگ هایی داریم که ظرفیت ایجاد شده را داشته باشد و موفق باشد؟
در واقع من به شخصه آدم های آسیب خورده ی زیادی را دیده ام؛ فکر نکنید که این آدم ها بی تجربه و دنیاندیده اند، موضوع، موضوع ساده ای نیست؛ آن هایی هم که فکر می کنند موضوع پیش پا افتاده ای است شاید بهتر باشد سری به اتاق های درمان بزنند و از اتفاقات باخبر شوند.
چیدمانی که من برای جواب دارم به این صورت است:
✔️یک سری از آدم ها برای ما غریبه اند و ارتباط خاصی با آن ها نداریم؛
✔️یک سری از آدم ها همکار یا همکلاس ما هستند؛ خب با غریبه تفاوت دارند و این تفاوت باز می گردد به صمیمت ما با آن ها؛ اینکه مثلا اگر یک نفر در دفتر کار ما مریض شود خب طبیعتا تا حدودی برای ما مهم است.
ممکن است در بین همکارها یا همکلاس های ما افرادی باشند که بخواهیم رابطه ی عمیق تری داشته باشیم اما نه تا حدی که رابطه عاطفی شکل بگیرد؛ دوست اجتماعی اینجاها شکل می گیرد، اینکه با یک نفر بیشتر از همکار یا همکلاس ارتباط دارم. فعلا کاری به مرد و زن ندارم. سوال اینجاست که آیا امکان دارد با یک نفر تا حدی رابطه داشته باشم که اندازه ی ارتباطم بیشتر از یک همکار یا همکلاس و کمتر از یک شریک عاطفی باشد؟ واقعیت این است که بله امکانش هست؛ حالا اینکه ما جنبه و ظرفیتش را داریم یا نه مسئله ای جداگانه است.
✔️دسته ی چهارم رابطه عاطفی است.
در تک تک این روابطی که گفته شد سه چیز مدام در حال تغییر است: هیجان، صمیمیت، تعهد.
مثلا تعهدی که در رابطه ی عاطفی باید داشته باشیم قطعا در رابطه با همکارم نخواهم داشت.
یا مثلا برخی از هیجان ها را نمی شود با دوست اجتماعی تجربه کرد، چراکه اگر بخواهیم هر نوع هیجانی را با او تجربه کنیم دیگر اسمش دوست اجتماعی نخواهد بود! شاید پیش بیاید با هم سینما برویم اما اینکه بخواهم در سینما دستش را بگیرم خارج از دوستی اجتماعی است!
در واقع وقتی به هر طبقه ای از این دسته ها می رویم وظایف آن طبقه به ما محوّل می شود؛ نمی شود با یک نفر رابطه ی عاطفی برقرار کرد و اسمش را بگذاریم دوست اجتماعی و نخود نخود هرکه رود خانه ی خود! ما که نمی خواهیم خودمان را گول بزنیم!
و اما در مورد رابطه داشتن با دوست اجتماعی …
👈در درجه اول حواسمان باشد که قرار نیست چیزی را پنهان کنیم؛ این حق همسر من است که باخبر باشد، البته نه با جزئیات تمام! باید مراقب باشیم که به وسواس نیفتیم! کسی که دچار وسواس ذهنی باشد دوست اجتماعی که سهل است پسردایی یا دختردایی را هم برای همسرش تحمل نمی کند!
پس قرار نیست چیزی را قایم کنیم.
👈دوم اینکه بهتر و درست این است که در مورد رابطه ی اصلی خودمان سرمایه گذاری کنیم و رشدش دهیم و بهترش کنیم؛ دعوایی پیش آمد زودتر اصلاحش کنیم، شفاف تر باشیم. اگر رابطه اصلی ما مین گذاری نشده باشد و توجه و مراقبت و شفافیت و جرئت لازم را در حفظ رابطه مان اعمال کرده باشیم احتمال اینکه یک عامل بیرونی (مثل دوست اجتماعی) بخواهد رابطه دچار لغرش کند کمتر است، نه اینکه محال باشد بلکه کمتر است؛ حقیقتا بحث لغزش و خیانت از مباحث جدی است.
👈سوم اینکه اهل رعایت کردن باشیم؛ هر ساعتی زنگ نزنیم؛ اگر می توانم به جای اینکه به خودش بگویم به همسرش بگویم و او را مراعات کنم. در واقع با رعایت کردن حواسم باشد که خودم با دست خودم حساسیت ایجاد نکنم.
بعد از ایمن سازی رابطه ی اصلی خودم و رعایت کردن، نوبت به تیپ شخصیتی می رسد. راستش تیپ شخصیتی برخی ها غلط انداز است و کِرم دارد! در رابطه اش کِرمک دارد! این ها در هر جایگاهی قرار بگیرند حساسیت برانگیزند. اگر شما آدمی هستید که مرز نداری باید بگویم این شما هستید که مین گذاری شده اید، این شما هستید که ایجاد حساسیت برای همسرتان می کنید؛ یا اینکه نمی توانید صمیمیت آدم ها را کنترل کنید، یا دچار خوش بینی ساده لوحانه هستید باید بگویم شما آسیب زننده خواهید بود.
این دسته از افراد در جایگاه دوست اجتماعی، اضطراب زا و دردسر ساز هستند.
دیدگاه (15)
هميشه مباحث تون عاليه.درموردرابطه داخل خانواده جهت صميميت بيشتروارتباطات شيرينتر وبهترهم راهنمايي مون بفرماييد.روابط مادروپسروعروس .دختربامادر
حد و مرز داشتن در رابطه یعنی من علاوه بر داشتن رابطه عاطفی و شریک شدن عواطف و احساساتم با فرد دیگر هویت مستقلی از او دارم و برای حفظ این هویت باورهایی دارم که به آن پایبند میمانم.
مهمترین دلیلی که باید در رابطه حد و مرز داشته باشیم اینکه بتوانیم هویت و شخصیتمان را حفظ کنیدم هویت و شخصیت چهارچوب اصلی سلامت روان ماست و هرآنچه آگاهانه یا غیرآگاهانه آن را خدشهدار بکند اسیب روانی تحت تاثیر قرار میزاره. برخی افراد سعی میکنند خود را تحت هر شرایطی با جمع سازگار کنند تا بتوانند تایید دیگران را بگیرند. مثلا وقتی با فردی که اهل خوردن مشروبات الکلی است وارد رابطه میشوند با اینکه خودشان اهل مشروب نیستند اما شریک عاطفیشان را همراهی میکنند و به مرور خود را درگیر مشروب میکنند یا فرد دیگری ممکن است برونگرا باشد روابط دوستی زیادی داشته باشد اما با ورود به یک رابطه با فرد درونگرا برای حفظ رابطه سعی کند شبیه به درونگراها رفتار کند و به مرور دچار خشم و افسردگی و حتی کینه نسبت به شریک عاطفیاش شود. داشتن حد و مرز در رابطه باعث میشود شما مجبور نباشید هربار رنگ عوض کنید و شخصیت اصلیتان را فراموش کنید.
حد و مرز در روابط عاطفی خیلی مهمه و به نظرم هر رابطه ای باید یک سری چهار چوب ها و قانون هایی داشته باشه که طرفین با اگاهی نسبت به این قانون ها و چهارچوب ها رفتار بکنند به طوری که این قانون به مورد تایید دو طرف باشه طوری نباشه که یک طرف ناراضی و طرف دیگر راضی باشد و طوری نباشه که این قانون موجب دور شدن طرف از اصل خودش بشه و یه شخصیتی بشه که خودش نیست و باعث بشه از خودش دور بشه باید قانون ها حساب شده و دقیق باشه
حد و مرز داشتن در زندگی لازم است و ما باید حد و مرز افرادی که باهاشون در ارتباط هستیم چه همکار چه دوست رعایت کنیم و افرادی که هیچ حد و مرزی برای زندگی خود ندارند بیشتر در معرض اسیب دیدن و قضاوت شدن و … هستند.مثلا من اگر بیام دوستی رو انتخاب بکنم که از لحاظ سلیقه و سبک زندگی شبیه به من نباشد باعث تغییراتی در زندگی من میشود مثلا دوستی که خیلی چیزها مثل مصرف مواد مخدر برایش امری طبیعی هست به مرور زمان ناخواسته ممکن است باعث شود من هم اون خط قرمز خودم رو رد کنم و مثل اون رفتار کنم.
به نظر من تو هر نوع رابطه ای،دوستی، عاطفی ،اجتماعی و…. مرز هایی وجود داره که نباید از اون گذر کرد مثلا وقتی تو یه رابطه ی عاطفی هستیم و در کنار اون دوست های اجتماعی دیگه هم داریم ، اگر رفتار و صحبت ها ی دوستمان را نتوانیم نزد شریک عاطفیمان بزنیم و میدانیم که موجب حساسیت همسر مان شود قطعا خیانت است و آدم باید برای خودش مرز هایی تعیین کند و به بهانه ی روشنفکری از مرز ها عبور نکند
من خودم به شخصه آدمی نیستم که با کسی زیاد گرم بگیرم ولی در کل رابطم با دخترا بهتره
اگه بین زن ومرداعتمادباشه وباعشق درکنارهم قرارگرفته باشند هیج وقت نفرسومی نمیتونه وارد حریم اونها بشه پس باید زن و شوهر مثل رفیق درکنار هم باشند
معمولا افراد داشتن حد و مرز را مساوی با نداشتن صمیمیت در روابط میدانند اما یک رابطه ی سالم حد و مرز دارد و من در روابط خود خط قرمزهایم را مشخص میکنم اگر قرار باشد که در روابط هر طور که دلمان خواست رفتار کنیم ممکن است به رابطه و حتی خودمان لطمه بزنیم و این حد و مرز ها باید قبل از آسیب دیدن روابط مشخص شوند برای مثال خود من در محیط های مختلفی قرار میگیرم مثال در محیط کار با همکاران به یک روش دیگر شوخ طبعی میکنم درحالیکه در محیط دانشگاه با دوستان خود جور دیگری هستم باید موقعیت های خود را هم برای تعیین حد و مرز بسنجیم
برای تعیین حد و مرزها لازم نیست؛ به خود زیاد سخت گرفت. فقط در اوایل این مسیر باید با برخی از نکات مهم و پایه در تعیین مرز ها آگاه شویم و برای تعیین آن ها مصمم و منسجم عمل کنیم،در مورد خود فکر کنیم و از نیازها و ترجیحات خود در زندگی آگاه شویم.وقتی نیازها، محدودیت ها و ترجیحات خود را به وضوح بیان می کنیم، خطر این که دیگران به طور تصادفی از مرزهای ما عبور کنند، و یا آن ها بشکنند را کاهش می دهیم. بیان واضح نیازهایتان همچنین، به این معنی است که اطرافیانتان مجبور نیستند ذهن شما را بخوانند تا به آن چه نیاز دارید بپردازند.
فرهنگ های جدیدی که آمده است، مثل شبکه های اجتماعی، چت کردن در این شبکه ها که می تواند با آشنایان یا با غریبه ها باشد؛ اصلاً یک نوع جدیدی از روابط ایجاد شده است. قدیم به این روابط می گفتند Just Friend الان می گویند Social Friend یا همان دوست اجتماعی.مهمترین بخش رابطه ویا ارتباط با دیگران در این است که ما در آن رابطه حدود مرز داشته باشیم و بدانیم که با دوست وهمکلاسی و همکار خود باید چه جوری رفتار کنیم تا چه حد صمیمی شویم برای خودمان در آن رابطه حدوفاصله ای قائل شویم .
بنظر من تمام نکات ذکر شده درست و بجه هستند و این سه بخش هیجان، صمیمیت، تعهد بنظرم مثل یک مثلث هستند که ما درون این مثلث قرار داریم پ دیواره های این مثلث هم خط قرمز های من هستند نباید بگذاریم هیچ کودوم از این ۳بخش بیشتر و یا کمتر از حد معمول بشه
در حال حاضر شرایط جامعه ایجاب میکند همچین روابط اجتماعی با حد و حدود درست داشته باشیم و برای مشخص کردن حد و حدود باید شناخت خوبی از خودمون و خط قرمزهامون داشته باشیم
که بتونیم ادم های درستی برا روابطمون انتخاب کنیم و خوب روابط رو کنترل کنیم
به نظر من حد و مرز یک شخص با دوستان همسرش باید مشخص و نوع ارتباط بسیار محدود باشه در حدی که شخص فقط وقتی کنار همسرش هست با دوستان اون ارتباط داشته باشه خارج از این از نظر من معنایی نداره
در رابطه با دو دوست اجتماعی هم هر چقدر صمیمیت بینشون زیاد باشه باز هم دلیل بر این نیست که خط قرمز ها رو بشکونیم و همه زندگیمون رو بزاریم وسط هر چی حریم و حرمت بیشتر و بهتر رعایت بشه روابط هم سالم تر و قبل کنترل میشن
هر جایی که درش خط قرمزی وجود نداشته باشه آسیب زننده هست
در اولین قدم باید شناخت کافی از خودمان داشته باشیم.و بتوانیم هیجانات و خشم عصبانیت خود را کنترل کنیم تا بتوانیم تا حد امکان بر روی روابط های خودمان تمرکز کافی داشته باشیم و خواسته ها و خط قرمز هایمان را برای طرف مقابل بازگوکنیم
به نظرم حد و مرز در هر رابطهای جز واجبات هر رابطه است اعم از دوستانه زناشویی و والیدن.
حد و مرز باعث ایجاد صمیمیت سالم میشود.
و باید این آگاهی و علم را داشته باشیم که چگونه رفتار کنیم که این حد مرزها از بین نرود و احترام موجود حفظ شود.
نبود حد و مرز در هر رابطهای باعث ناکامی آن رابطه میشود و سرانجامی ندارد و قطعا آسیب های خودش را دارد