پرسش و پاسخ شماره ۴۸

امتیاز مطلب

✍ پرسش:

دکتر سلام. یه راه حل بدید واسه کسی که کاملا میدونه درست و غلط زندگیش چیه و انقدر مطالعه و آموزش داشته که خیر و شر افعال و افکارشو تشخیص بده و به هر کسی هم که مشاوره میده چه کن و چه نکن همیشه جواب داده … ولی به خودش که میرسه انگار نه انگار … به یه عقب موندگی و چه کنم چه کنم بد گرفتار میشه … با اینکه میدونه مسیر درست خودشم چیه ولی به یه جور تنبلی گرفتار شده یا شایدم حس خود دانای کل پنداری … دکتر با این مصداق بارز کوزه‌گر از کوزه شکسته آب میخوره باید چه کرد؟

📝 پاسخ دکتر شیری:

دانش زندگى نشده مثل آبراه لايروبى نشده دچار راكدى و گنديدگى آب می‌شود؛
در عوض كمى وارد زندگى واقعى شد و از شيوه‌هاى هوشمندانه‌ اجتناب از زندگى واقعى خود را نجات داد مثل:
نقل قول‌هاى تصنعى از كتب و نويسندگان مختلف،
بلغور كردن كلمات بزرگان.
اكثر كسانی كه همش دنبال جمع كردن اطلاعات هستند و نه زيستن آن معلومات، دچار انباشت مخرب معلومات می‌شوند؛

چه بكنند اينها؟

١- حتما كار اصليه را كه از طريق ركود، انجامش نمی‌دهند؛ باهاش رويارو بشوند و قصه را بدون معطلى جمع كنند؛ پشت سر اكثر اهمال كاری‌ها، يك وظيفه‌ی اصلى است كه ناخودآگاه عقبش می‌اندازى

٢- معلومات جديد جمع نكنند: كتاب، فايل كامپيوترى، دروس غيرحضورى و پادكست

٣- چك كنند اعتياد به نت و جمع‌آورى اطلاعات نداشته باشند.

٤- يك رويه‌ی ثابت رشد فردى را در پيش بگيرند مثلا حتما سر ظهر بايد سه دقيقه با خودم آيين شكر بجاى بياورم، شبها ساعت ١٠ سه صفحه زبان بخونم…

٥- كمتر حرف بزنند و اون تصوير كاذب داناى كل را ديگر به جامعه مخابره نكنند (نه حضورا نه مجازى)

۶- خيلى مراقب كمال‌طلبى منفى باشند.

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

پرسش و پاسخ شماره ۴۸

مطالب مرتبط