از بچگى حس خيلى خاصى به “رواننويسها”داشتم؛ خيلى لاكچرى بودند برامون؛ به قول امروزىها، تو محله لوازمالتحرير، دافالممالكى بودند واسه خودشون😂
براى ما كه تازه از نه سالگى اجازه يافتيم جاى مداد، خودكار دستمان بگيريم، رواننويس نوك نمدى، سلطان لوازمالتحرير بود و طبيعتا آرزوى داشتنش نيز در قلبمان تير میكشيد؛ اون موقعها هم خيلى كمياب بود.
بزرگ شدم، اما
در بزرگسالى، اون حسرت، به عادت خريد رواننويس تبديل شد كه هنوز ادامه دارد (مطمئنم خيليهاتون مريض خريد لوازمالتحريريد بدون اينكه نياز خاصى داشته باشيد😉)
چند روز قبل ظاهرا درِ رواننويس سبزم همينى كه عكسش را گذاشتهام باز مونده بود و متاسفانه جوهرش خشك شده بود (احيانا توسط پسرمان رسا😰) ؛
منم عمرا حاضر به قبول واقعيت نبودم و مثل پزشكاى اورژانس، قصد احياى نمد نازنينش را داشتم و عليرغم نااميدى كه آيا دوباره خوب مينويسد، پاش ايستادم؛
اوايل مثل آبدهن مرده مىنوشت اما كمكم جون گرفت و پررنگ و پررنگتر شد و انگار نه انگار كه خشك شده بود.
خيلى كيف داد يار قديمى كتاب خوندنهام و يادداشتنويسىهام، دوباره سرپا شد…
من پاى يك رواننويس دو هزار تومانى، مومنانه ايستادم
چقدر پاى دلافسردهات مىابستی که دوباره جوانه بزند؟
برای رابطه خشکیدهات چقدر ایمان داری جان میگیرد اگر درست رفتار کنی؟
اِحيا يعنى زنده كردنِ قلبى كه مرده؛
اينگونه است كه ميگويند شب احيا از هزار ماه برتر است، زيرا فقط تو میدانى كه روزى اين قلب، عشق و زلالى و صفاى دل حقيقى بوده است.
“گنجهاى وجودت از يك رواننويس كمتر نيستند نازنين”.
همين…
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram
مطالب مرتبط
۴ آذر ۱۴۰۳
گوش نیوش: سفر کردم که از یادم بری
۱۳ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: مثل زهرا باشید که ذوقش را جدی گرفت
۱۲ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: کودکان و اخبار جنگ
۴ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: دزدگیر
۲۶ مهر ۱۴۰۳
گوش نیوش: زندگی جنسی جهنمی
۲۱ مهر ۱۴۰۳
گوش نیوش: قلاب
مطالب مرتبط
- ۲۳ فروردین ۱۴۰۰
- نوشته های دکتر شیری
- بدون نظر
۴ آذر ۱۴۰۳
گوش نیوش: سفر کردم که از یادم بری
۱۳ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: مثل زهرا باشید که ذوقش را جدی گرفت
۱۲ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: کودکان و اخبار جنگ
۴ آبان ۱۴۰۳
گوش نیوش: دزدگیر
۲۶ مهر ۱۴۰۳
گوش نیوش: زندگی جنسی جهنمی
۲۱ مهر ۱۴۰۳