سال ۹۷ بود؛ همچین شبی به بهانه بزرگداشت صدیقه طاهره، درباره بزرگداشت زنانگی سخنرانی داشتم زیرا زنانگی، در مرد و زن تجلی پیدا میکند.
دختر خانمی در دایرکت اینستاگرام، از قبل، زمانی که در لندن بودم، مرا در جریان فعالیت یک تیم در تبریز گذاشته بود که برای نوجوانان بیسرپرست فضای زندگی فراهم کردهاند.
اون دختر تو اون سخنرانی آمده بود و من دیدمش بالاخره و به کمک شما خوانندگان این صفحه و خانواده مرحوم علیرضا شهاب، دومین شعبه آن مرکز در تبریز برای کودکان ۶-۱۲ سال افتتاح شد؛ هزاران نفر دیگه به این جریان خیر پیوستهاند، من توانستهام بخشی از کادر اون مجموعه و بقیه تیمهای فعال در خیریهها را آموزشهای تخصصیتر بدهم و همه اینها با یک دایرکت اینستا شروع شد توسط مونای نازنینم که نگذاشته بیماری اسکلرودرمی، زیبایی جانش را بگیرد.
در ببست سالگیم فهمیده بودم احتمالا دختر رسولالله را از لابهلای بعضی روضههای جعلی و احساسی هیئات نمیتوانم بشناسم که تقریبا از او بسنده میکنند به مرگش و درکی از زندگیاش ندارند و البته که این تحقیق سالها طول کشید تا بفهمم او نماد زنانگی سیلی خورده درون تک تک ماست نه یک زن که چند سالی در یک اقلیمی زیسته و پنج بچه داشته و از دنیا رفته…
پیامبر درباره دخترشان که صحبت میکردهاند، درباره شکوه زنانگی، معنا، خرد یگانگی با جان و بخش زنانه وجود پاک انسان صحبت میکردهاند نه فقط دختر ژنتیکی خود… چقدر باید از خدا عمر میگرفتم تا عظمت این مفهوم را برای خودم رازگشایی میکردم؟
ما متاسفانه به خاطر قرارگرفتن در جامعهای که بعضی متدینین آن، درکی عزتمندانه از زنانگی ندارند، سخت است به عظمت آن بانو فکر کنیم
هنوز کسانی دنبال جدالهای ایدئولوژیک خویشاند و گرچه بر مصائب حضرت زهرا میگریند، ولی عاجزند به زن و دختر و مادر خودش احترام بگذارند!
به عنوان مردی بزرگ شده در هیاتهای قدیمی تهران، وجودم سراسر شرم میشود که در شهر و دیار من هیچ زنی بدون صدها آزار کلامی نمیتواند در خیابانهای این شهر پنجاه قدم راه برود و هنوز زنان منشا فتنه قلمداد میشوند.
من از جوانیام با اندک مطالعهام فهمیدم که احترام به صدیقه طاهره نمادی است برای
۱. بزرگ داشتن زنان، مادر و خواهر و همسر و مراجع و همکار و شاگرد و هممیهن…
۲. و احترام به روح و روان واحساس خودم.
این دو باعث شد بفهمم چرا بزرگان فرمودند که حضرت صدیقه، حقیقت شب قدر است.
از مونای عزیز ممنونم که آن شب با این پالتوی قشنگش، علیرغم خستگیش، ایستاد و واسطه لطف خدا به زندگی ما شد.