كتاب زن بودن بیان چگونگی دور شدن زنان جوامع صنعتی و مدرن معاصر و راهکار جستجوی عشق از سرشت و فطرت طبیعی خود است. تونی گرنت نویسنده كتاب با تأكيد بر نقش ابزاري زن در جوامع سرمايهداري كلان، ضمن انتقاد از شعارهای جنبش فمنیستی و انقلاب جنسی پیامد و تأثیر آن را بر روح و روان زن و انحطاط خانواده نشان میدهد. نویسنده چهارگونه شخصيت در جهان معاصر را براي زن تصوير ميكند؛ زن مادونا، آمازون، مادر و معشوقه و سپس به بررسی دقیق هریك از این ابعاد میپردازد او معتقد است زن امروزی به صورت یك زن آمازون درآمده كه از طبیعت ملایم و لطیف خود دور افتاده است و اكنون نیازمند است تا زنانگی گم شدهاش به ویژه جنبههای مادر، مادونا و معشوقه شخصیتش را باز یابد وی در نهایت زنی را كامل میداند كه در طول دوره حیاتش همه جنبههای روانی خود را تجربه كند و در هم بیامیزد.
زن بودن ( جستجوی عشق ) :
به زنانگی خود تحقق بخشید و عشق را بیابید
نویسنده: تونی گرنت
مترجم: فروزان گنجیزاده
ناشر: نشر ورجاوند
این كتاب مشتمل بر ۹ فصل است كه گزارشی اجمالی از آن تقدیم خوانندگان محترم میشود.
فصل اول: دروغ بزرگ آزاد سازی
جنبش فمنیستی در آغاز به زنان وعدههای هیجانانگیز و اغوا كننده داد به گونهای كه عدهای از زنان شوهر و فرزندانشان را ترك كردند و وعدهای در پی دستیابی به حرفه یا علایق شخصیِمتعلق به خود فكر ازدواج و تشكیل خانواده را از ذهن بیرون كردند این تأكید بر خودكفایی و فرد گرایی باید كیفیت زندگی زنان را ارتقا میداد و حق انتخابها و روابطشان با مردان را بهبود میبخشید اما اكنون بعد از گذشت چند دهه، زنان با این حقیقت مواجه شدهاند كه نمیتوان به وعدههایی كه فمنیسم و آزادی نوید داده بود اعتماد كرد.
نویسنده در اين فصل، وعدهها و اسطورههای تحقق نیافتهای كه عناصر افراطی انقلابات فمنیستی تبلیغ كردند را بررسی میكند:
دروغ بزرگ شماره یك: زنان نه تنها میتوانند بلكه باید از پس آنچه كه مردان انجام میدهند برآیند.
* اين شعار زن معاصر را وادار ساخته تا به گونهاي وظيفه مضاعفِ اَبرانسانى، كه غالباً او را فرسوده و ناتوان و تنها رها میكند، تن در دهد.
دروغ بزرگ شماره دو: مرد و زن اساساً همانندند.
* در صورتیكه مردان و زنان نه تنها از لحاظ بیوزیست شناختی بلكه از نظر روانشناختی نیز با یكدیگر فرق دارند.
دروغ بزرگ شماره سه: موفقیت بر جذابیت میافزاید. این عقیده عنوان میكند، جذابیت یك زن در نزد مردان به همراه موفقیتهایش افزایش مییابد.
* در عشق، زن به خاطر خصیصههای استثنایی زنانهاش مورد علاقه و ستایش مرد قرار میگیرد.
« طبق آمارهاي تحقيقاتى، زنان با تحصیلات بالا آمادگی كمتری برای ازدواج دارند و به ندرت همدم مناسبی هستند»
دروغ بزرگ شماره چهار: افسانه «توان تحقق نیافته شخص»، طبق این نظر ما «زنان» همگی از استعداد و توان فوق العادهای برخورداریم كه تنها باید به تحقق درآید.
* حقیقت این است كه اكثر زنان مثل اكثر مردان اشخاص عادی هستند.
دروغ بزرگ شماره پنجم: همانندی جنسی زنان و مردان، – زن و مرد قادرند به طور یكسان از آمیزش جنسی لذت ببرند.
* زنان نمیتوانند همخوابگی صرف را به همان آسانی كه مردان میتوانند از عشق جدا كنند.
دروغ بزرگ شماره شش: میتوان ازدواج و بارداری را به تأخیر انداخت.
* سیستم تولید مثل زن، محدودیت زمانی دارد و در سنین بالا امكان بارداری و زایمان برای زنان وجود ندارد و اگر هم ممكن باشد همراه با سختی و خطر است.
دروغ بزرگ شماره هفت:مونث بودن مساوی ضعیف بودن است، رفتارهای مرسوم زنانه، ملایمت، ظرافت، مهربانى، ….اغلب رفتارهایی كاملاً مسخره تلقی میشود.
* رفتارهاي زنانه از يكسو سبب تقويت حس آسيبپذيرى، پذیرندگی و جذابیت زنان میگردد و از سوی دیگر میل به سطوح بالایی از سرسپردگی و حمایت را در مردان بر میانگیزد.
دروغ بزرگ شماره هشت: انجام دادن بهتر از بودن است. فمینیسم رفتارهای سنتی زنانه كه متضمن نوعی پذیرش منفعلانه و سكوت است را مسبب بیحاصلی و بیارزشی زن میداند.
* گوش سپردن، حاضر بودن و با قلب و ذهن باز، دیگری را پذیرفتن، پیوند عمیقی با غرایز زنانه در ارتباط با عشق دارد.
دروغ بزرگ شماره نه: اسطوره خودكفايى. شعار فمنیسم «زن همان قدر به مرد نیاز دارد كه ماهی به دوچرخه»
* نشان اندیشه آمازونی ست كه مردها را فقط به سبب باروری و تولید مثل به درد بخور میدانند.
دروغ بزرگ شماره ده: زنان از زنانه شدن مردان لذت میبرند.
* زنان، مردی با ویژگیهای زنانه را دوست ندارند همانطور كه مردان زنی با ویژگی مردانه را دوست ندارند. «زن واقعی» و «مرد واقعی» تحسین میشود.
فصل دوم زن آمازون
– مسیری كه جنبش آزادی زنان طی دو دهه گذشته ما را به سوی آن رهنمون كرده، مسیری به سوی جامعه آمازون است. (داستان هیپولیتا و تسوس)
– زن آمازون امروزى، نه آرامش یافته و نه حصارهای خود را گشوده است. او پریشان و فرسوده است. نسبت به جنس مخالف نگرشی رقابتی دارد و با آنها مبارزه میكند «تا مردانی بهتر از آنها باشد» از درك تفاوتهای روانشناختی و رشدی میان دو جنس عاجز است. برای وی صرف وجود داشتن به تنهایی كافی نیست و به معنای هیچ بودن است.
فصل سوم: چهار جنبه زن
هر زنی دارای چهارجنبه زنانگی به شرح زیر است:
جنبه آمازون: زن آمازون دارای تمركز حواس بالا و فزون خواه است، ابراز وجود میكند، هدفدار و متكی به نفس و خود كفا است، ارتباط او با مردان زندگیاش در قالب همكار، رفیق و رقیب است.
جنبه مادر: حامی و سرپرست است. زنی است كه با وابستگیاش به دیگران كامیاب میشود، او نه تنها فرزندانش را بزرگ میكند، بلكه سایرین و خویشاوندان، دوستان مؤنث و همسر را هم میپرورد.
جنبه مادونا- سرشتی الهام بخش است و معیارها و ارزشها و ایدهها را منتقل میكند. بازتابنده و تجسم محسنات كامل زنانه از لحاظ بردبارى، وقار و وفای به عهد است. این نوع زن در پی كسب عظمت برای خود نیست، او ترجیحاً مرد را در زندگی به سوی عظمت میكشاند و بی هیچ قید و شرطی از تلاش وی در جستجوی كسب خرسندی و موفقیت حمایت میكند.
جنبه معشوقه: زني كه در روابط شخصي خود با مرد در سطوح مختلف عقلانى، عاطفى، جنسی بیش از هر چیز دارای نقشی تعیین كننده و فعال است.
– زن باید نهایتاً در طول دوره حیاتش تمام چهار جنبه روان خود را تجربه كند و در هم بیامیزد. باید به درون خویشتن خود بنگرد و آن جوانبی از شخصیتش را كه هنوز نیازمند رشد است، كشف كند.
– زن امروزی شدیداً به سوی جنبه آمازون شخصیتش متمایل شده است، او به سوی قدرت و در ضدیت با عشق جهتگیری كرده است. مادری را به تعویق میاندازد، با مادونا كه از مد افتاده، در تماس نیست و از معشوقه فقط به قصد كامجویی جنسی استفاده میكند.
– زن آمازون امروزى انرژياش را در جهان بيرون به كار ميگيرد، نه در جهت آفرینش پیوند و روابطی پر مهر و محبت، او احساس میكند فقط به دلیل «انجام دادن» ارزش دارد. به عبارتی به دلیل موفقیتها و دستاوردهایش نه به دلیل و بودنش یعنی شایستگیهای زنانه كاملش.
– زنانی كه با جنبههای زنانگیشان در تماساند لزوماً از جنبه آمازون بیبهره نیستند(یعنی الزاماً موجوداتی بیاراده كه تحت نظارت دیگران باشند نیستند)
فصل چهارم بحران در مادونا
– زن آمریكایی امروزی دستخوش بحران مادونا شده است، تنها در پي ماجراجويى، ارضای خاطر شخصی و جنسی بوده است. امید و رؤیاهایش را فقط برای خود و آیندهاش سرمایهگذاری كرده، بر پاكدامنی پیش از ازدواج خط بطلان كشیده و نسبت به مردان و مسأله ازدواج كه میتواند انبساط خاطر او را در زندگی تأمین كند پایبندی كمی نشان میدهد.
– مهمترین بخش غالب مادونای زن، وفای به عهد اوست. به عبارتي مرد را در ثروت يا تنگدستى، در خوشی یا ناخوشی میپذیرفت اما زنان امروزی با دیدن اولین علامت ضعف یا نقص در همسرانشان آنها را ترك میكنند.
– سیل عظیم زنانی كه از شوهرانشان طلاق گرفتهاند در فقدان ایمانشان اشتراك دارند. ایمانی كه به كمك آن و نیز حمایت زنانهشان میتوانستند با مردانشان مشكلات زندگی را كنار بزنند و رابطه خود را با موفقیت نجات دهند.
– اندیشه فمنیستی بر این باور است كه مردان زنان را اذیت و سركوب كرده و زندگی آنها را تحت كنترل در آوردهاند.
– زن امروزی پیش از گرفتن هر گونه تعهدی از مرد تن به آمیزش جنسی با او میدهد. قبل از اینكه مرد دلباخته او شود با او زندگی میكند و در حالت اضطراب و بلا تكلیفی دائمی است.
– در صورتیكه زنان با به كارگیری جنبه مادونا و معشوقه، مردان را اهلی و متمدن میكنند، آنان را بر میانگیزند و به عظمت میرسانند.
فصل پنجم: زنانگی را در آغوش بگیریم
– زن امروزى، پی برده است كه زندگی كردن فقط با جنبه مردانه شخصیتش برای او دارای فواید معدودی ست.
– در پس ظاهر فریبنده، كامل و خودكفای بسیاری از زنان امروزی موجودی عصبی و غمگین نهفته است كه غالباً احساس میكند برای زندگی واقعی وقت ندارد. زن اگر پیش از این در بندخانه و شوهر و فرزندانش بود، اكنون غالباً با كار و اهدافش به زنجیر كشیده شده است و هیچ وقت در گذشته فشار را مثل امروز احساس نكرده است.
– زن امروزى آموخته تا در داد و ستد زبانش را گاز بگيرد. او نمیخواهد دستی را كه به وی غذا میدهد قطع كند. دستی كه سابقاً متعلق به مردش بوده ولی اكنون به رئیسش «مرد یا زن» تعلق دارد. در واقع احترامی را كه زنان در گذشته برای همسران خود قائل بودند اكنون به افراد متعددی انتقال دادهاند. در حوزه كاری زنان به این نتیجه رسیدهاند كه با احترام گذاشتن به دیگران خود آنها نیز متقابلاً پاداش میگیرند. این موضوع در زمنیه عشق نیز صادق است ولی متأسفانه آن را تحت عنوان «تمكین كردن» از مرد، گناهی مرگبار، خیانت به جنس زنان و در نهایت منتهای بیاحترامی به زن تلقی میكنند.
– تمام انسانها نیاز به وابستگی دارند. زن متجدد با انكار حقیقیترین بخش وجودش به استقلال خود تحقق بخشیده است، منتها این استقلال تنهایی او را نیز در پی داشته است.
– بخش مهم، برونفكنی جامة زرهی آمازون و دسترسی به مردان این است كه نشان دهیم به آنها احتیاج داریم و به سادگی كمك بخواهیم، به صورت مرد در برابر مرد با آنها رابطه برقرار نكنیم.
– قلمرو زندگی زنی كه مایل است فقط یكی از جوانب زنانگیاش را برگزیند بسیار محدود است. مطمئناً یكی از اهداف خوب زندگی این است كه ما تمام آن چیزی باشیم كه میتوانیم، هم برای خود و هم برای كسانی كه دوستشان داریم.
فصل ششم، قهرمانتان را بیابید
– زن به خود میگوید: هر وقت مرد مناسب را ملاقات كند زندگي حقيقى، عشق، ازدواج و مادری را آغاز خواهد كرد. ولی مرد مناسب از راه نخواهد رسید زیرا او را با دلداده خیالیاش كه مردی بینظیر است و یك مرد تمام عیار بیعیب و نقص است و در ناخودآگاهش پرسه میزند مقایسه میكند. زنی كه به وسیله دلداده خیالیاش تسخیر شده، همیشه در جستجوی عیب و ایراد است.
– خردهگیری از مردان كه عموماً به «كوبیدن مرد» معروف است، همراه با انقلابات فمنیستی و جنسی و نیز دلداده خیالی درونی زنان متجدد به طور پیوسته گسترش یافت. زنان از مردان قطع امید نكردند بلكه از آنها انتظارات بیشتری داشتند و هر قدر این انتظارات افزایش یافت، مردان ناشایستهتر به نظر رسیدند.
– شاید بسیاری از زنانی كه دارای مشاغل سطح بالایی هستند از نداشتن فرزند و تنها ماندن اظهار پشیمانی نكنند ولی در واقع اغلب آنها پشیمانند، زیرا با دلداده خیالیشان در قالب كار و اشكالی از این قبیل ازدواج كردهاند.
– برای ازدواج پایدار علایق مشترك مهم نیست نباید در جستجوی عشق نباشید ، بلكه نكته حائز اهمیت ارزشهای مشترك است كه همانند چسب روابط را استحكام میبخشد.
– زنی كه با مادونای خود در ارتباط است به دنبال نقاط قوت میگردد و از نقاط ضعف به راحتی چشم پوشی میكند.
– هنگامی كه زنان با طیب خاطر و بدون هیچ قید و شرط بخشی از سلطهگری مردانهشان را به جنس مخالف اعطا میكنند، آن وقت قادرند جوانب زنانگیشان را به بهترین وجه بروز دهند و در مردش اعتماد به نفس فوقالعاده زیادی بر میانگیزد و نه تنها مردانگی او را، بلكه زنانگی خود را نیز ارتقا میدهد.
فصل هفتم از عهده مردان برآمدن
این فصل به درك واداره مرد بالغ اختصاص دارد.
۱- تشويش اختگى : اولین نكتهای كه باید درباره مردان بدانیم این است كه بزرگترین و ابتداییترین ترس مردان، ترس از اخته شدن است چه از لحاظ رواني و چه از لحاظ جسمانى
۲- غرور و خودسرى:مردان به علت ترسی كه از اخته شدن دارند بیاندازه مغروراند. بنابراين وظيفه زن است كه با كاهش اين ترس به او نشان دهد كه با اعتلا بخشيدن به زندگى، بارش را سبك و راهش را باز می كند و مردانگیاش را ارتقا میدهد.
– زن عیب جو و اختهكننده فقط میوههای تلخ بیتفاوتی را از سوی مرد برداشت میكند. یا شخصیت او را به كمتر از آنچه كه هست تنزل میدهد و یا اینكه او را در وضعیتی قرار میدهد كه سر به شورش بگذارد.
۳- او را همانگونه كه مییابید بپذیرید
مردان در برابر دستورات مقاوت میكنند و به میزان زیاد عنان خویش را به زنی واگذار میكنند كه از مردانگیشان حمایت كند .
۴- مادری كنید ولی خفه نكنید
جزئی از نقش زنانه زن این است كه مرد را میپرورد، او را حمایت و تشوق میكند تا رشد یابد و خود را به واقعیت در آورد، به تواناییها عظیم خود پی ببرد. زمانیكه جنبه مادری به حد افراط برسد مرد را خفیف و خوار كرده و مادام العمر او را پسر بچه وحشتزده و فاقد اعتماد به نفس نگه میدارد.
۵- رابطهای مطلوب
حالات شخصیت :
والد: مركز نگرشها و ارزشها و عهده دار دستور و تعلیم ،ارزیابی ،انتقاد و پرورش است .
بالغ؛ مركز اندیشه و تصمیم گیری است و حقیقت را میآزماید.
كودك؛ مركز احساسات و تمایلات جنسی است، بازیگوش و شهوتران است.
آنان را بر می انگیزند و به عظمت می رسانندمردان و زنان هر كدام تا حدودی این سه حالت را در شخصیتشان دارند. رابطه موفق بین آنها بسته به بده بستانهای یكنواخت و بیتنش میان بخشهای شخصیتشان است. به عنوان مثال چنانچه والد درون زن سعی كند با كودك درون مرد از روی محبت رابطه برقرار كند و او آمادهی قبول آن باشد و به شكل مناسب پاسخ گوید، بده بستانی بیآلایش صورت میگیرد. ولی چنانچه زن كوشش كند برای مرد مادری كند و مرد حال و حوصلهی آن را نداشته باشد، او نه با كودك خود بلكه از طریق بالغ و چه بسا حتی با والد خشمگینش واكنش نشان میدهد.
۶- مادونای سیاه
مادونای سیاه یكی از ابعاد پنهان وجود زن است یعنی جنبه سرد زنانگی كه وقتی مرد كار نادرستی میكند باید از او روی گرداند، خشم و نااميدي را معمولاً ميتوان به بهترين وجه از طريق رويگرداني خاموش مادونای سیاه ابراز كرد. رویگردانی خاموش به مرد فرصت میدهد تا بیندیشد و در مورد خطایی كه مرتكب شده تعمق كند در صورتیكه بدخلقی و سركوب تهاجمی موجب ترغیب مرد به مقابله به مثل میشود.
۷- گریه و خنده
هر بيانِ عاطفى و ابراز خود انگيخته احساسات ميتواند موجب لذت بخشتر شدن زندگي شود.
۸- نشان دهید به او احتیاج دارید.
اشتیاق مرد به ادامه رابطه، وقتی صادقانه و خاصلانه احساس نكند كه زن به او نیازمند است، رو به زوال میگذارد.
استقلال و برخورد ستیزهجویانه زنان، در مردان احساس عجز و ناتوانی به وجود میآورد. مردانی كه احساس ضعف میكنند اغلب واكنشهای خصمانه نشان میدهند، احساس بیهودگی میكنند، شدیداً انتقاد میكنند یا كاملاً پس میكشند.
فصل هشتم و نهم
تسلیم پرحلاوت و تحقق زنانگی از طریق ازدواج
– زني كه خود را از دورن و بيرون تسليم قدرت عشق كند قادر ميشود تا هم از لحاظ جنسي و هم عاطفى، ژرفترین تواناییهای زنانهاش را تحقق بخشد. تنها یك زن متعادل و آگاه نسبت به هویت شخصی خود آمادگی آغاز فرایند تسلیم را دارد، كسی كه از عزت نفس كافی برخوردار است تا از عهده چنین احساسات و عواطف ژرفی كه به خارج فوران میكند «مقاوت غرور، دخالت انیموس»، برآید.
– وقتی زنی قدری از عزت نفسش را به خاطر مردی نادیده میگیرد، در واقع از مقاوت در برابر او صرف نظر میكند و به وی اجازه میدهد در جسم و روحش رخنه كند. او به راستی از جهاتی «تسخیر» شده است، با این وجود از آنجا كه اجازه نداده چیزی مانع پیوند او با مردش شود «فاتح» است.
– معمولاً زن است كه با سمت عاطفى رابطه بيشتر در تماس است، اكثر اوقات او است كه باید اسلحهاش را با نام عشق بر زمین بگذارد و اعلام آتش بس كند.
– زنان در عشق پیروزی را از آن خود میسازند، زیرا به خاطر اشتیاقی كه به تسلیم و تن در دادن دارند، به استمرار و پایداری ریسمان رابطه گره محكمی میزنند. فرایند تسلیم به قدری قدرتمند است كه سحرانگیز مینماید. این همان چیزی ست كه زن را نزد مرد عزیز میكند و مرد را وا میدارد تا از او مراقبت كند.
– زن پیش از تسلیم شدن باید مرد را متعهد به ازدواج نماید.
– ازدواج بيش از هرنوع رابطهي ديگرى، قابلیت زنان را در دستیابی و به كارگیری تمامی چهارجنبه شخصیتی زنانه، خصوصاٌ مادونا یعنی روح زن، در بوتهی آزمایش میگذارد.