عکسی که مرا میخکوب می‌کند

امتیاز مطلب

نیم میلیون نفر خواننده این صفحه احتمالا با عجله این عکس را رد می‌کنند،
حق دارند،
«اخبار بد را نباید به چشم راه داد»
«دیگه حالی به آدم می‌مونه؟»
اما من نتوانستم عبور کنم؛
قفل شدم
استیو مک کیوری این عکس را در کلکته گرفته، نقل ۲۳ سال قبله،
در مقابل عکس خیره می‌شویم؛
چیزی درونمان می‌لرزد،
انبوه رنگ‌های عکس نمی‌تواند سیاهی فقر را از ذهنمان بزداید،
مادری نحیف کنار خیابان غذایی درست می‌کند و کودکش به خمیدگی درختی خسته آویز شده که خودش را کمتر بی‌حوصله کند،
نگاه مادر، ذوب می‌کند لنز را
و همچنین
مردمک و عدسی و شبکیه بیننده را،
می‌خواهیم در رویای خود تجسم کنیم مثل فیلم‌های آن سرزمین، پدر غایب پسرک، روزی با بنتلی آخرین مدل به کوچه آنها می‌آید و پسرش را در آغوش می‌گیرد و به انتظار مادر خسته پایان می‌دهد،
شلیک نهایی عکس، تبلیغ شامپو با اسم «انتخاب» برای مردمیست که به زعم طبقات بالاتر اجتماع، صاحب طبقه هم نیستند
و «پست» آفریده شده‌اند. …. و در آخر،
انگار،
اگر «رویا» نبود، حقیقت کورمان نگه می‌داشت از فرط سوزانندگی
#علیرضاشیری
پ ن :
طبقه یا کاست، نظام اجتماعی هندوییسم است (دهقانان، بازرگانان، نظامیان،…) بخشی از مردم هم هستند که به حد داشتن «طبقه» نرسیده‌اند و به آنها مردمان پایین یا پست می‌گویند
پ ن ۲
اینقدری که ما از دیدن این تصویر رنج می‌بریم، احتمالا خود آن زن درد نمی‌کشد؛ زیرا او فکر می‌کند که اینگونه رنج کشیدنش خواست خدایان است و وعده زندگی بعدی بهتر بدو داده می‌شود،
من هیچ مذهبی را اجازه نمی‌دهم که جلوی کمک به انسان را بگیرد؛
در تجربه پس از زلزله سر پل‌ذهاب، ابدا در تمام آن کمک‌های انبوهی که از طریق شما مردم به منطقه رساندیم، نگذاشتیم تفاوتی بین اهل تسنن، شیعه، علی‌اللهی و … رخ دهد، هزاران نفر را نان و دارو و لباس و مایحتاج دادیم و سوالی نپرسیدیم و جز این هم از ما انتظار نداشتید.
#پشتگرمی

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

عکسی که مرا میخکوب می کند

مطالب مرتبط