گشت ارشاد

امتیاز مطلب


سی سال است درس میدهم، درست بعد از دبیرستان معلم دییرستان شدم، بعد دانشگاه بعد…
سالهاست قلم میزنم، در وبلاگ و‌سایت و شبکه اجتماعی … هر کسی تولید محتوا کرده میداند چقدر کار خاص و حساسی است، امثال من گل تجربه هایشان از زندگی را میکنند یک پادکست یا کپشن که حال کسی در جایی در این عالم بهتر بشود، گوش نیوشها که دوست دارید، از میانه زخمها و رنجهای زندگی حاصل میشدند،
من هم مثل بقیه مردم رنجها و سختیهای خودم را کشیده ام اما این شانس را داشته ام که بتوانم آنها را کیمیاگری کنم، شفا دهم و به چهارتا مثل خودم کمک کنم،
پدر خودم را در می‌آوریم که یک درس درباره رابطه عاطفی مردمان سرزمین جمع و جور کنیم،
ماه رمضون و محرم از ایمان و توانگری میگویم که امید مردم به زندگی حفظ شود،
در تمام وقایع تلخ اجتماعی این بیست سال، به جای نک و ناله و فحش و بدوبیراه، رفته ام وسط کار دستی بگیرم، تو زلزله ها، آتشسوزیها، …
اما بعد از مرگ مظلومانه خانم امینی ویران شده ام، نمیتوانم خودم را جمع کنم
چگونه میتوانید ما را اینگونه ویران کنید؟ چگونه همه زحمات ما را پودر میکنید ؟ چگونه میتوانید به بهانه
«ارشاد و حجاب و جلسه توجیهی» ما معتقدین به خدا پیغمبر را اینقدر خفیف و خوار کنید؟
در جهانی که دهها زنِ نخست وزیر و وزیر و مدیر ، الهام بخش دختران جهان برای رشد و پیشرفتند، در جهانيكه همه متفكرين و عقلا دارند مديريتهاى كلان را به دختران و زنان بسپارند، چگونه دغدغه دختران ايران زمين را تنزل ميدهيد به اينكه از ترس گشت ارشاد و … تلاش كنند از ايران بروند و زخم مهاجرت را به جان بخرند كه زخم خيابان وزرا را تجربه نكنند؟ جز اينست كه خواست دشمنان ايران، همين است ؟ نااميدى، افسردگى اجتماعى و مهاجرت سرمايه هاى ايران زمين؟
كجا يك دختر از قطر و تركيه و عمان و دوبى كه از قضا مسلمانند، در كشورش اينقدر اضطراب ميكشد؟
ويرانه ام، ويرانه… عفوم كنيد

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط

گشت ارشاد و مهسا امینی

مطالب مرتبط